کوپنی‌سازی؛ متاستاز جریان خصوصی‌سازی در بنیان آموزش و پرورش

کوپنی‌سازی؛ متاستاز جریان خصوصی‌سازی در بنیان آموزش و پرورش

گزارش نشست «کوپنی‌سازی آموزش؛ اسم رسم خصوصی‌سازی در ایران»

unnamed
گزارش فاطمه رستمی
خبرنگار حوزه آموزش و عضو دبیرخانه مقابله با فقر و نابرابری آموزشی

نشست «کوپنی‌سازی آموزش؛ اسم رمز خصوصی‌سازی در ایران» به همت انجمن علمی سیاست‌گذاری اجتماعی دانشگاه تهران، برگزار شد.

در این نشست «رضوان حکیم‌زاده» معاون سابق آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش و عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، «احمد میدری» معاون سابق رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه چمران اهواز و «محمدرضا نیک‌نژاد» عضو کانون صنفی معلمان و خبرنگار حوزه آموزش، سخنرانی کردند.

مدرسه چه کارکردی دارد؟

 

«رضوان حکیم زاده» در ابتدای این نشست با بیان اینکه باید به دو سوال در ابتدای بحث پاسخ داد، گفت: یکی از این سوالات به خواستگاه مدرسه برمی‌گردد و اینکه اساسا چرا مدارس به وجود آمدند و افراد در همه جای دنیا در یک بازه سنی که معمولا از ۶ تا ۱۸ سال است و در برخی از کشورها زودتر، فرزندان خود را هر روز صبح به مدرسه می‌فرستند؟ اصلا مدرسه چه کارکردی دارد؟

حکیم زاده در ادامه با این سوال که از چه زمانی و چرا مدرسه رفتن آغاز شده، افزود: آموزش قدمت خیلی زیادی در تاریخ بشر دارد، اما تا عصر جدید، دو مشخصه داشته است؛ مشخصه اول اینکه هیچگاه دولت‌ها البته نه به معنای امروزی بلکه کسانی که حکومت در دستشان بود و زمامدار بودند، هیچ مسئولیتی در قبال اینکه افراد جامعه آموزش ببینند نداشتند. آموزش دیدن انتخابی فردی بوده است که توسط افراد انجام می‌شده است. نکته دیگر اینکه آموزش عمومیت نداشت و تنها برخی افراد می‌توانستند آموزش دیدن را انتخاب کنند و برخی دیگر این امکان را نداشتند.

 

خاستگاه آموزش و پرورش طبقاتی بود

 

معاون سابق آموزش ابتدایی آموزش و پرورش تصریح کرد: در طول تاریخ حق انتخاب تا دوران جدید مخصوص پسرها بود و معمولا دختران و زنان جزو این گروه نبودند. آخرین آمارهای جهانی در رابطه با روند تحول در آموزش عالی در سال ۲۰۲۱ نشان می‌دهد در مقابل هر ۱۰۰ دانشجوی پسر در دنیا، ۱۱۳ دانشجوی دختر وجود دارد و این روند در تمام دنیا رو به افزایش است. برای داشتن جامعه‌ای پویاتر، طبیعی است که زنان و دختران بیشتری باید آموزش ببینند و این روند خیلی خوب است، اما واقعیت این است که زمانی اینطور نبود. در تاریخ آموزش و پرورش قبل از عمومی شدن آن، خاستگاه آموزش و پرورش طبقاتی بود. در تاریخ ورود آموزش‌های جدید کشور ما استثنای جالبی دارد و تقدم مسئولیت و تصدی‌گری دولت در امر آموزش عالی قبل از آموزش عمومی است. تاریخ دارالفنون را که نگاه کنید می‌بینید که در این مدرسه شاهزاده‌ها و پسران وزرا درس می‌خواندند و اینطور نبود که هرکسی بخواهد، بتواند وارد دارالفنون شود و فرزندان شاهان که باید آموزش‌های خاص می‌دیدند راهی مدرسه دارالفنون می‌شدند. پس ما در دارالفنون عمومیتی نمی‌بینیم.

حکیم زاده با اشاره به اینکه همه ما مدیون میرزاحسن رشدی هستیم؛ اظهار کرد: کسی که علی رغم کارشکنی‌های بسیار زیاد و موانع مختلف آموزش عمومی را در ایران رایج کرد میرزا حسن رشدی بود و این اتفاق زمانی رخ داد که از آغاز آموزش عمومی در دنیا سال‌ها گذشته بود. اولین قانون تعلیمات اجباری و رایگان در کشور ما در سال ۱۳۲۲ شکل گرفت. در حالی که وقتی تاریخ آموزش در سایر کشورها را بررسی کنید، اینطور نبوده و می‌بینید که در خیلی از کشورها خصوصا وقتی شاخص‌های توسعه را از ۱۸۵۰ ملاحظه کنید، کشورهایی که آموزش را شروع کرده بودند مانند ژاپن به صورت خاص و آمریکا، هر کدام ۲ دهم در شاخص‌های توسعه به نسبت خیلی از کشورهای صفر در آموزش جلو افتاده بودند.

 

 

تا قرن‌ها مردان تنها کسانی بودند که آموزش می‌دیدند

 

او افزود: این سوال در ادامه پیش آمد که مدرسه چه می‌کند که فقط یک عده‌ای امکان دسترسی به آن را داشتند؟ اگر بخواهیم از منظر جنسیتی به قضیه نگاه کنیم، می‌بینیم در تاریخ بشریت، تقریبا مدیریت و حکمرانی جامعه، همیشه در دست آقایان بوده و بر این اساس می‌توان بین این موضوع که چون تا قرن‌ها مردان تنها کسانی بودند که آموزش می‌دیدند، با جلوتر بودن مردان نسبت به زنان در میزان آگاهی همبستگی پیدا کرد. در واقع آگاهی در مردان زودتر رخ داده چرا که دسترسی به آگاهی برای آن‌ها بیشتر بوده و با کمک آگاهی توانستند با فرصت سواد، مدیریت را برعهده بگیرند. من خوش بین هستم که با تغییر روندها، شاید در هزاره‌های بعدی اتفاقات بهتری برای دنیا بیفتد.

معاون سابق وزیر آموزش و پرورش با تاکید به اینکه وقتی به کارکردهای مدرسه نگاه می‌کنیم، به طور کلی سه جز مشخص را می‌توانیم شناسایی کنیم؛ ادامه داد: اول انتقال دانش و معرفت بشری که از قدیم وجود داشته است. دوم اینکه آدم‌ها ویژگی، استعدادها و نیازهای و علائق متفاوتی دارند و مدرسه قرار است جایی باشد که افراد بتوانند در آنجا خودشان را پیدا کنند. اینکه چنین اتفاقی در مدارس ما می‌افتد یا نه قضاوتش با خودتان. بحث دیگر نیازهای جامعه است. طبیعتا جامعه نیازهایی دارد و مشاغل و خدمات گوناگون، نیازمند این است که افرادی تشریفات آموزشی لازم را برای کسب این مشاغل طی کنند.

 

مدرسه اولین جایی بود که طبقات را به هم زد

 

حکیم زاده بیان کرد: یکی از کارکردهای اصلی مدرسه این است که بعد از نظام طبقاتی، در دنیای مدرن، مدرسه اولین جایی بود که طبقات را به هم زد و امکان تحرک اجتماعی را فراهم کرد یعنی به اشخاص اجازه داد که طبقه خود را تکرار نکنند. شاید در روستاها هم عده‌ای برخوردار و عده‌ای کمتر برخوردار بودند، اما همه از یک آموزش بهره‌مند می‌شدند. ما وقتی به مدرسه می‌رفتیم همه یک معلم داشتیم، یک شرایط آموزشی مشترک داشتیم و بچه‌های روستا وقتی به دانشسرا می‌آمدند، هیچ تفاوت معناداری بین توانایی خود و خزانه لغاتشان و با بچه‌های شهری حس نمی‌کردند و داشته‌های این افراد امکانی ایجاد می‌کرد که به دانشگاه بیایند و طبقه اجتماعی خود را عوض کنند. بسیاری از کسانی که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ عمر خود هستند، چنین چیزی را تجربه کرده اند. بعد از انقلابی که در ایران اتفاق افتاد و شعار و آرزوی اصلی آن فرصت برابر برای همه بود، آیا مدرسه هنوز کارکرد خود را دارد؟ تحرک اجتماعی دارد و افراد می‌توانند با برخورداری از آموزش طبقه خود را تغییر دهند؟ من متاسفم که باید بگویم با داده‌هایی که در اختیار دارم و به عنوان کسی که ۵ سال و ۸ ماه معاون آموزش ابتدایی در آموزش و پرورش کشور بودم، کمتر کودک روستایی امروز فرصت تحرک اجتماعی دارد. اما چرا؟ چون نوع آموزشی که افراد در جامعه ما دریافت می‌کنند به شدت طبقاتی شده است و وابسته به خاستگاه اجتماعی آن‌هاست.

 

آموزش تبدیل به کالا شده است

حکیم زاده افزود: امروز آموزش تبدیل به کالاهایی شده است که هرکس پول بیشتری دارد، بهره بیشتری می‌برد. وقتی ترم گذشته از دانشجویان کارشناسی خودم در مورد مدارس‌شان پرسیدم، از ۲۶ نفر، ۲۱ نفر آن‌ها از مدارس خاص بودند این به نظرمن غم‌انگیز است. اگر روند به همین شکل ادامه پیدا کند، کاری به دیگر کارکردهای مدرسه ندارم، اما یکی از کارکردهای اساسی مدرسه که ایجاد انسجام اجتماعی و فرصتی برای افراد دارای شایستگی است که به دانش دست پیدا کنند، از دست رفته است و در عمل امروز کسانی که با دادن پول بیشتر، آموزش جهت گیری شده می‌بینند؛ دانشگاه را خریداری می‌کنند و از آموزش‌هایی بهره می‌برند که متناسب با چیزی است که دانشگاه می‌خواهد و می‌توانند بهتر تست بزنند و این آموزش‌ها گران است و هزینه دارد بنابراین همه نمی‌توانند چنین کاری کنند. این افراد که اکثرا از طبقات برخوردارتر جامعه هستند، به دانشگاه‌های برتر و دولتی هم وارد می‌شوند و از آموزش رایگان بهره‌مند می‌شوند و در سمت دیگر اقشار محروم که آرزو دارند که فرزندانشان دانشگاه بروند از امکانات محروم هستند و نمی‌توانند به کمک آموزش با کیفیت که هزینه دارد به این آرزو برسند و باز هم همین طبقه است که از آموزش رایگان در آموزش عالی نیز بی‌بهره می‌ماند.

حکیم زاده در ادامه خاطرنشان کرد: کشور ما در کنار باز کردن مراکز آموزش خصوصی یک تصمیم دیگر هم داشته و آن آموزش عالی خصوصی است. جالب است که آموزش عالی خصوصی ما نقطه مقابل آموزش عمومی خصوصی ماست. یعنی هرچقدر می‌توانیم سر کیفیت دانشگاه دولتی و استانداردهای بالاتر آن صحبت کنیم، در مورد دانشگاه‌های خصوصی این استانداردها به صفر و زیر صفر می‌رسد. هزینه این دانشگاه‌ها بردوش طبقه محروم جامعه است که دوست دارد فرزندش به دانشگاه برود و جامعه برای اینکه از این طبقه صدا بلند نشود و خودش احساس گناه نکند و عذاب وجدان نگیرد، می‌گوید به هر تعداد که می‌خواهید صندلی خالی هست؛ پول بدهید، مدرک بخرید و آموزش بی‌کیفیت در آموزش عالی دریافت کنید. اما این دانشگاه‌ها و مدارک‌شان حتی نمی‌توانند طبقه اجتماعی افراد را تغییر دهند.

ایران از نظر کوپنی‌سازی، شبیه‌ترین نظام به نظام آموزشی آمریکاست

معاون سابق آموزش ابتدایی یادآور شد: نظام آموزشی ما از جهت کوپنی‌سازی، شبیه‌ترین نظام به نظام آموزشی آمریکاست و در حالی که نظام جهانی به سمت تلفیق و یکپارچگی و کم کردن جداسازی‌ها می‌رود، ما بیش از همه به نظام آموزشی آمریکا شبیه هستیم که دید سرمایه داری دارد و آموزش را به شکل کالا می‌بیند و سعی می‌کند بازتولید طبقات اجتماعی را از طریق نظام آموزشی تضمین کند. این اتفاقی است که در کشور ما شروع شده و در دو دهه اخیر اوج گرفته و من نگرانم که اگر به همین شکل ادامه پیدا کند و با این سند انتظار، ممکن است به جایی برسیم که مدارس یکی از کارکردهای اصلی خود را برای طبقات محروم از دست بدهد.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: اول باید دید که ما قرار است چه مسئله‌ای را حل کنیم؛ ما سه ابر بحران در آموزش و پرورش کشور داریم. اگر کسی بگوید ما مسئله‌ای نداریم من به عنوان کسی که رشته‌ام تعلیم و تربیت است و تجربه مسئولیت اجرایی دارم می‌گویم که ما خیلی مسئله داریم. یکی از ابر بحران‌های ما کیفیت است. خروجی‌های ما مجهز به مهارت‌ها و ویژگی‌هایی نیستند که آن‌ها را جهت یک زندگی سالم جسمانی و روانی و اجتماعی آماده کند. فقر مهارتی در ما زیاد است و علی رغم اینکه در المپیادها مدال‌های خوبی می‌گیریم، اما در آزمون‌های بین المللی که دانش آموزان عادی ما به عنوان نمونه شرکت می‌کنند، مانند آزمون تیمز و پرلز، از سال ۱۹۹۵ که در تیمز شرکت کردیم و از ۲۰۱۱ که در پرلز شرکت کردیم، در این آزمون‌های سواد خواندن و درک مطلب و ریاضی، معمولا جزو ۵ تا ۱۰ کشور آخر بودیم. هنوز هم به میانگین ۵۰۰ که نمره جهانی است نرسیده‌ایم در حالی که کشورهای پیشرو مانند سنگاپور نمره‌شان ۶۷۰ است. بحران دیگر بحران عدالت است که در صحبت‌های قبلی به آن پرداختم. فرصت‌های یادگیری برابر نداریم؛ ممکن است فرصت‌های دسترسی داشته باشیم چراکه نرخ پوشش تحصیلی در دوره ابتدایی ۹۸.۲ است و اکثر بچه‌ها امکان مدرسه رفتن دارند، اما کیفیت مدرسه برابر نیست یعنی فرصت برابر یادگیری وجود ندارد.

ظاهر شعار کوپنی‌سازی آموزش دموکراسی خواهانه است

حکیم زاده با بیان اینکه بحران دیگر ما بحران هویت است، گفت: بحران هویت یعنی ذی نفعان آموزش و پرورش مانند خانواده ها، دانش آموزان و جامعه، انتظارات متفاوتی دارند و اتفاق نظری وجود ندارد که مدرسه باید چه کار کند. صرفا بچه‌ها از سالهای مدرسه عبور می‌کنند و وارد دانشگاه می‌شوند. برخی می‌گویند با کوپنی‌سازی می‌خواهند مدارس ایران را نجات دهند و شعار بسیار قشنگی هم می‌دهند؛ به خانواده‌ها حق انتخاب بدهیم. ظاهر این شعار خیلی دموکراسی خواهانه است، اما پیش فرض‌های غلطی وجود دارد. اول اینکه حق انتخاب جایی وجود دارد که عرضه بیشتر از تقاضا باشد. ما اصلا در بخش دولتی که ۸۵ درصد مدارس ما را شامل می‌شود، عرضه‌ای بیشتر از تقاضا نداریم که کسی بتواند دست به انتخاب بزند. در سال ۱۴۰۰ در استان البرز در دوره ابتدایی ما فقط هزار کلاس با بیش از ۴۰ دانش آموز داشتیم! حداکثر تعداد دانش آموزی که قانون اجازه داده و مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش هم هست، ۲۶ دانش آموز در هر کلاس است. بالاتر از ۶۰ درصد از جمعیت دانش آموزان ما در دوره ابتدایی در کلاس‌هایی با تراکم بالاتر از ۲۶ نفر درس می‌خوانند. این یعنی خلاف قانون و بدون استاندارد درس می‌خوانند.

استاد دانشگاه تهران با تاکید به اینکه تراکم وقتی بالا می‌رود سهم هر دانش آموز از زمان یادگیری کم می‌شود، اظهار کرد: بنابراین اولین بحث در برابری در یادگیری که برابری در زمان یادگیری است با این تراکم کلاس‌ها از بین می‌رود. پیش فرض دوم اینکه خانواده‌ها بر چه اساسی دست به انتخاب مدرسه بزنند؟ مگر ما معیار و ملاک‌هایی گذاشته‌ایم و گفته‌ایم که مدرسه مطلوب چه ویژگی‌هایی دارد و اصلا مگر بر سر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد؟ در نظامی که هنوز چهارچوب سنجش صلاحیت‌های مدرسه مطلوب را ندارد، با چه چهارچوبی می‌خواهیم ملاک‌ها را بسنجیم؟ ما سنجش ملی هم نداریم. برخی کشورها سنجش ملی دارند و مدارس در آزمون‌هایی علمی شرکت می‌کنند و می‌گویند سطح یادگیری خواندن، ریاضیات و یک مدرسه چقدر است. مدارس در شرایط فعلی در کشور ما چطور و سر چه چیزی با هم رقابت خواهند کرد؟ به ما نگفته‌اند سر چی باید رقابت کنیم.

امروز رویکرد یادگیری در دنیا مشارکتی است

او افزود: چهارمین مفروضه غلط نیز این است که اساسا مگر رقابت در امر تربیت موجب عملکرد بهتر می‌شود؟ آیا اگر هزینه به فایده کنیم، هزینه‌ای که برای رقابت کردن بچه‌ها می‌پردازیم؛ از سلامت روان و بسیاری هزینه‌های دیگر خیلی بیشتر از چیزی است که به دست می‌آوریم؟ مگر نظام‌های آموزشی موفق در کشورهایی که جداسازی ندارند، رقابتی کار می‌کنند؟ رویکرد یادگیری امروز در دنیا مشارکتی است. آموزش ابتدایی ژاپن یادگیری مشارکتی است و شاگرد اول، دوم و سوم آنجا معنا ندارد و اصلا بچه‌ها قرار نیست با یکدیگر مقایسه شوند. در این حالت معلمان سر چه چیزی با هم رقابت می‌کنند؟ نمره خوب بدهند که کوپن بیشتری به مدرسه‌شان بیاورند؟ اگر در این وضعیت معلم رقابت کرد و توانست کوپن‌های بیشتری جذب کند قرارداد کاری‌اش را تمدید می‌کنیم و اگر نتوانست، با او قطع همکاری می‌کنیم! کجای دنیا اگر اشخاص با این ناامنی شغلی عملکرد خوبی خواهند داشت؟ بسیاری از رفتارهای ضداجتماعی همینجا شکل می‌گیرد.

حکیم زاده با اشاره به اینکه دو سال رئیس ستاد ثبت نام آموزش و پرورش بوده است، توضیح داد: من دیده‌ام که مدارس با شناسنامه بهتر، می‌گفتند ۳۰ نفر ظرفیت دارند بعد ۶۰۰ نفر برای ثبت نام در آن مدرسه صف می‌کشیدند. در واقع آن‌ها بودند که بچه‌ها را انتخاب می‌کردند نه اینکه دانش آموزان دست به انتخاب مدرسه بزنند. برای من این نگرانی وجود دارد که عده‌ای صاحب منافع بخواهند به هر دلیلی مدرسه داری کنند که خوش بینانه‌ترین آن منافع اقتصادی و بدبینانه ترینش شکل دهی جریانی خاص است. در واقع با ظاهر حق دادن به خانواده‌ها که اصلا امکان ندارد، به نوعی موانع از جلوی پای چنین افرادی برداشته می‌شود.

اگر اجبار نباشد، خانواده‌ها اصلا فرزندشان را مدرسه نمی‌فرستند

او تصریح کرد: خیلی از خانواده‌ها اگر اجبار نباشد، اصلا فرزندشان را مدرسه نمی‌فرستند. مشکلی که ما در بازماندگان از تحصیل داشتیم همین بود. پس ممکن نیست همه خانواده‌ها این آگاهی را داشته باشند که بروند و برای فرزندشان مدرسه انتخاب کنند. اما حتی اگر فرض کنیم همه خانواده‌ها می‌دانند باید بروند مدرسه را انتخاب کنند، اما باز هم حق انتخاب خانواده‌ها و آزادی خانواده‌ها اینطور برآورده نمی‌شود. اگر واقعا می‌خواهیم به آن‌ها آزادی و حق انتخاب بدهیم، این حق را به آن‌ها بدهیم که اگر دوست دارند فرزندانشان چیزی اضافه یاد بگیرند این حق و امکان برایشان محفوظ باشد. من نگرانم که برای برخی مدرسه داری هموار شود و جریانی شکل بگیرد که از بودجه دولتی عده‌ای را که می‌خواهند با عنوان حق انتخاب دادن، موجه جلوه بدهند.

کوپنی‌سازی آموزش؛ اجرای تجربه‌ای شکست خورده

«احمد میدری» معاون سابق رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه چمران اهواز در سخنان خود در مورد کوپنی‌سازی آموزش بیان کرد: کوپنی‌سازی آموزش تغییری بسیار گسترده در نظام آموزشی است. آن‌هایی که موافق این طرح هستند زیاد صحبت نمی‌کنند. در دولت‌های قبلی و در کشورهایی مانند شیلی این کار آزمایش شده است. به عنوان تجربه‌ای شکست خورده در انگلستان نیز اجرا و بعد متوقف شد. در آمریکا نیز در برخی مدارس اجرا شد و بررسی‌ها نشان داد که در ۱۶ درصد موارد عملکرد بهتری ایجاد کرده و در ۸۴ درصد باقی یا تاثیری نداشته یا اوضاع بدتر شده است.

او با بیان اینکه وقتی با موافقان این طرح صحبت می‌شود می‌گویند راهی بهتر از این نداریم، افزود: ما در دهه ۵۰ و ۶۰ سیستم آموزشی خوبی داشتیم که منحرف شد، باید جلوی انحرافات آن را می‌گرفتیم، اما موافقان کوپنی‌سازی معتقدند که نمی‌شود و استدلال‌های موجود را برنمی‌تابند. من می‌گویم خطای ذهنی وجود دارد و شاید هم منافعی وجود دارد که با استدلال نمی‌توان کار را پیش برد. در اقتصاد رشته‌ای تحت عنوان اقتصاد رفتاری داریم. در این اقتصاد می‌گوییم آدم‌ها خطای تصمیم گیری دارند و این موضوع در مورد آدم‌های خاصی هم حکم نمی‌کند. از سیاست گذار تا افراد عادی تا مقوله مانند کنش جمعی همه می‌توانند دچار این خطاها شوند.

از چاله به چاه می‌افتیم

میدری تصریح کرد: یک خطای دیگر هم داریم که فرد نمی‌داند چرا ولی یک کاری را انجام می‌دهد که خنثی هم نیست و وضعیت را بدتر می‌کند. یک خطای دیگر هم خوش بینی و اطمینان بیش از حد به خود است. مثل کسانی که به آن‌ها می‌گوییم سیگار نکشید، سرطان می‌گیرید و آن‌ها خود را جزو ۸۵ درصدی می‌دانند که سرطان نمی‌گیرند! یک خطای دیگر بزرگنمایی خطاهای موجود است که وقتی می‌خواهیم این خطاها را کم کنیم از چاله به چاه می‌افتیم. نه اینکه مشکل وجود ندارد، اما باید محاسبه کرد که آیا حرکتی که قرار است انجام شود هزینه بیشتری ایجاد نمی‌کند؟

معاون سابق رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ادامه یادآور شد: این موضوع را می‌توان در خانواده‌ها و رفتارهایشان در قبال درس خواندن یا نخواندن فرزندشان نیز بسط داد؛ خانواده می‌بیند بچه درسش را نمی‌خواند، به شکلی که می‌خواهد تربیت نشده بعد یک نفر راه حل می‌دهد که برایش موبایل بخرید تا آگاهی‌اش بیشتر شود! درست است که‌عدم توانایی خانواده در ارتباط با چنین بچه‌ای نقطه‌ای منفی است، اما راه حل آن موبایل خریدن نیست. خانواده فقط در این حالت می‌خواهد یک کاری کرده باشد که با این تصمیم در واقع اوضاع را بدتر می‌کند. در جامعه نیز مردم چنین خطاهایی می‌کنند. مثلا گاهی دیده‌ایم معلم توانایی کافی ندارد، بودجه آموزش و پرورش کم است، دولت کتاب‌های درسی را مدام تغییر می‌دهد و به مسئله آموزش و پرورش ایدئولوژیک نگاه می‌کند و وقتی متوجه چنین مشکلاتی می‌شویم می‌بینیم باید چندین گروه به کار گرفته شوند تا مشکل حل شود و این چندین گروه حوصله این کار را ندارد. به همین دلیل دنبال عصای موسی می‌گردند و می‌گویند یک مرتبه کل سیستم را تغییر می‌دهیم و ساختار را به هم می‌زنیم تا به سیستمی برسیم که همه کارهای ما را درست کند.

هر وقت برای جامعه راه حل گذاشته شد، آن را به پرتگاه نزدیک‌تر کرده ایم

استاد دانشگاه اهواز خاطرنشان کرد: رویکرد جوامعی که رو به تغییرات بزرگ هستند به این شکل است و شبیه تصمیمات غلط آدم‌ها در مشکلات فردی است. وقتی هشدار می‌دهیم که چنین کاری وضعیت را خراب‌تر می‌کند می‌گویند راه‌های زیادی رفته‌ایم و مشکل حل نشده! خب شاید راه‌ها درست نبوده، شاید باید جدی‌تر سراغ مسئله می‌رفتیم و شبکه‌های بزرگ‌تری ایجاد می‌شد و

میدری با بیان اینکه در سیاستگذاری چنین خطاهایی نتایج سنگین‌تری هم دارد، عنوان کرد: مثلا یک سیاستگذار که قرار است در رابطه با زندگی ۱۵ میلیون دانش آموز تصمیم بگیرد، یک مرتبه سیستم آموزشی را تغییر می‌دهد و گمان می‌کند این تغییرات در حل مشکلات نظام آموزش راهگشاست. در سال ۱۳۸۰ با یکی از دوستان طرفدار بانکداری خصوصی در ایران بحث می‌کردیم و به او تذکر دادیم تجربه نشان داده با خصوصی‌سازی کسانی بانک‌ها یا شرکت‌ها را تصرف می‌کنند که قدرت سیاسی دارند و در اروپای شرقی و روسیه کسانی که برنده خصوصی‌سازی شدند، هر دو فضای خصوصی و سیاسی را با هم بستند! این دوست ما می‌گفت نه اینطور نیست و اینگونه نمی‌شود چرا که ما با آن‌ها فرق داریم! تجربه خصوصی‌سازی در چین می‌گوید دست به فضاهای دولتی نزنید و فقط اجازه دهید بخش خصوصی به میان بیاید و رقابت بخش خصوصی و دولتی در این حالت آنقدر زیاد می‌شود که بخش دولتی نیز کارآمد می‌شود. این دوست می‌گفت نخیر این روش هم در ایران جواب نمی‌دهد!

معاون سابق رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی افزود: در مورد خصوصی‌سازی در مدارس نیز افراد همین نگاه را داشتند و مخالفان این طرح هر ایده‌ای می‌دادند، می‌گفتند نه جز خصوصی‌سازی راه دیگری وجود ندارد. ولی واقعا نباید با نظام آموزشی مملکت اینگونه رفتار کرد. هر وقت برای جامعه راه حل گذاشته شد، آن را به پرتگاه نزدیک‌تر کرده ایم. حداکثر کاری که می‌توان کرد شفاف‌سازی مسائل است. باید اول گفت مسئله چیست؟ علل آن کدام است و باید برای حل آن چه کرد؟ اگر این راه را نرویم، نمی‌توانیم به سیاست‌گذاری درست دست پیدا کنیم و این وضعیت وقتی بدتر می‌شود که پای منافع برخی در میان باشد؛ چطور پای منافع در میان است؟ آموزش و پرورش در خیلی از نقاط دنیا تعارض منافع دارد. مدیر دولتی و معلم دولتی نباید در مدرسه خصوص سهام داشته باشد. نه تنها در زمان اشتغال بلکه ۵ سال بعد از بازنشستگی نیز حق ندارند مدرسه غیردولتی تاسیس کنند. در ایران چنین چیزی وجود ندارد و در مقررات نوشته‌ایم برای تاسیس مدارس غیردولتی، مدیران و کارکنان آموزش و پرورش در اولولیت هستند.

فقط 14 دانش آموزاز  مدارس غیردولتی جزو ۱۲ هزار نفر اول کنکور هستند

عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ادامه داد: وقتی چنین قوانینی وجود دارد این ظن هم وجود دارد که کوپنی کردن نظام آموزشی در ایران محتمل است و بچه‌ها از مدرسه دولتی بیرون می‌روند و راهی مدارس غیرانتفاعی می‌شوند. حالا مگر مدارس غیردولتی از دولتی بهتر است؟ خیر. همانطور که دانشگاه‌های دولتی در ایران بهتر از غیردولتی هستند، شواهد کافی داریم که مدارس دولتی از غیردولتی بهتر است. در سال ۱۳۹۹ آموزش و پرورش یک بار آماری منتشر کرد که بر اساس آن فقط ۱۴ نفر از دانش آموزان مدارس غیردولتی می‌توانند جزو ۱۲ هزار نفر اول کنکور در ایران باشند. در مدارس تیزهوشان که مدارسی دولتی هستند هرچند آن‌ها نیز طبقاتی محسوب می‌شوند، سالی ۴۰ نفر رتبه بالا در کنکور دارند.

مدارس دولتی را مخصوص اقشار محروم کرده‌ایم

میدری تصریح کرد: حقوق معلمان مدارس دولتی از معلمان مدارس غیردولتی بالاتر است. امروز مدارس غیردولتی دانشجویان را به کار می‌گیرند و حقوق کار را هم برای آن‌ها اعمال نمی‌کنند. حالا چرا مردم می‌خواهند فرزندان خود را به مدارس غیرانتفاعی بفرستند؟ به این دلیل که مدارس دولتی را مخصوص طبقات کم برخوردار و اقشار محروم کرده‌ایم بنابراین خانواده گمان می‌کند اگر بچه‌اش را به مدارس دولتی بفرستد دانش آموزان و همکلاسی‌هایش از طبقه بالایی نخواهند بود. ما کولونیای فقر ایجاد کرده ایم. در گذشته فرزند یک پزشک یا کارگر هر دو در یک کلاس و مدرسه درس می‌خواندند، اما حالا فرزندان پزشکان در یک سری مدارس هستند و بچه‌های کارگران در مدارس دیگری درس می‌خوانند تازه این در حالی است که در مدارس غیرانتفاعی آموزش خوبی هم ارائه نمی‌شود. با این تعارض منافع، کوپنی کردن آموزش و پرورش هیچ مسئله‌ای را حل نمی‌کند و مدافعان باید صحبت کنند و آخرش می‌دانم می‌گویند راهی جز این وجود ندارد در حالی که با مسئولیت گریزی، جامعه بزرگی را به آزمایشگاه خود خواهند برد. این ایده حاصل بلندپروازی، استیصال و خستگی‌ها برآمده از یک نگاه یا اندیشکده‌ای است که هزینه گزافی را به دوش مردم واگذار می‌کند.

کوپنی‌سازی به معنای خصوصی‌سازی است

«محمدرضا نیک‌نژاد» عضو کانون صنفی معلمان و خبرنگار حوزه آموزش در ادامه نشست بیان کرد: دولت مردان می‌گویند کوپنی سازی، آموزش حمایتی، آموزش پته‌ای و خصوصی‌سازی نیست و نوعی حمایت است. نهاد آموزش جهانی (EI) که نهادی بین المللی است و آموزش دهندگان و اصناف معلمان در سراسر دنیا را پوشش می‌دهد و ۳۰ میلیون عضو دارد، متنی درمورد خصوصی‌سازی منتشر کرده و گفته است: رشد دخالت بخش خصوصی در نظام آموزش و پرورش در طول دهه‌های گذشته به تغییر شیوه‌ای کمک کرده است که آموزش و پرورش را به سمتی پیش می‌برد که تامین بودجه می‌کند و در اختیار مردم می‌گذارد. سیاست‌هایی که پای خصوصی‌سازی آموزش و پرورش را به میان می‌آورد، از آن میان مشارکت‌های دولتی و خصوصی، مدرسه‌های کوپنی، مدرسه‌های منشوری، مدرسه‌های خصوصی کم شهریه و به طور فزاینده‌ای در حال افزایش هستند و از طرف دولت‌ها نیز تشویق می‌شوند و توسعه می‌یابد.

او در ادامه تصریح کرد: کوپنی‌سازی در سنجه‌های بین المللی کاملا به معنای خصوصی‌سازی است و شکی در این موضوع نیست و با هر متر بین المللی و تجربه‌های جهانی سراغ کوپنی‌سازی برویم، کوپنی‌سازی خصوصی‌سازی است. یکی از شعارهای گزینه تصدی وزارت آموزش و پرروش که قرار بود در دولت سیزدهم وزیر شود و در مجلس رد شد، کوپنی‌سازی در آموزش بود. خیلی هم با افتخار می‌گفت این کار حمایت از بخش محروم جامعه است! البته با توجه به پیامدهایی که کوپنی‌سازی در جهان و به ویژه در کشورهایی مانند آمریکا که در این زمینه پیش رو است، داشته متاسفانه آموزش و پرورش ما هم می‌خواهد پا جای پای آمریکا بگذارد که آموزش و پرورش میان مایه‌ای هم دارد و بر خلاف آموزش عالی آن در سنجه‌های بین المللی رتبه‌ای بین ۳۵ تا ۴۰ دارد و بر خلاف کشورهای اسکاندیناوی است که تقریبا رده‌های اول را در کیفیت آموزش در دنیا دارند.

مدرسه دولتی به معنای واقعی در ایران وجود ندارد

نیک نژاد افزود: در کنار کوپنی‌سازی یا مدرسه‌های اجاره‌ای این شعار هم خیلی داده می‌شود که قدرت را به خانواده‌ها بدهیم تا مدرسه مورد نظر فرزندش را انتخاب کند. این شعار خوب است و خانواده از همه ذی حق‌تر است برای انتخاب مدرسه فرزندش. آموزش در ایران به ویژه در آموزش‌های پایه و متوسطه اول و دوم، آموزش عمومی نیست و مدرسه دولتی به معنای واقعی در ایران وجود ندارد. دولت فقط در مدارس دولتی حقوق کارکنان و معلم را می‌دهد، اما یک ریال در روندی۳۰ ساله به آموزش و پرورش و سرانه آموزشی کمک نکرده است. سرانه آموزشی بخشی از بودجه است که قرار است به مدارس برای انجام کارهای جاری داده شود مانند پول برق، گاز، لوازم بهداشتی و هر خانواده‌ای در مدرسه بیشتر پول بدهد، از آموزش با کیفیت‌تری البته با تعرفه‌ای خاص برخوردار می‌شود.

این معلم فیزیک ادامه داد: چیزی که امروز شاخصه کیفیت شده است، قبولی در کنکور و کمی‌سازی آموزش است که در مدارس دولتی به دلیل نبود بودجه، به دلیل دولتی بودن و دولتی بودن هم به معنای دقیق کلمه یعنی بی‌پولی، هزینه می‌دهد. در ایران پژوهشی در مورد مدرسه‌های پولی و شبه پولی (هیات امنایی، سمپاد و) که تنها تفاوت‌شان اندازه دست بردن این مدارس در جیب خانواده هاست، نداریم یا اگر داریم آمارش به دست ما نمی‌رسد، اما پژوهش‌های بین المللی به ویژه در آمریکا در مورد انواع مدرسه در حال انجام است؛ مدارسی که پولی، غیرپولی، منشوری، کوپنی، مذهبی و را شامل می‌شوند.

کوپنی‌سازی در آموزش و پرروش شکست می‌خورد

او افزود: یکی از این پژوهش‌ها به وسیله خانم مرسدس اشنایدر انجام شده و مقاله‌ای هم از آن بیرون آمده است و کتابی هم دارد. در یکی از فصل‌های کتاب اشنایدر به نام «گزینش مدرسه؛ پایان آموزش و پرورش دولتی» به ایده فیلیپ من می‌پردازد که مبدع آموزش و پرورش کوپنی بود. او اولین بار توسط شاگردانش ایده کوپنی‌سازی آموزش و پرورش را به شیلی برد و آنجا اجرا کرد و اتفاقا امروز یکی از سنجه‌های بین المللی شده که ثابت می‌کند کوپنی‌سازی در آموزش و پرروش شکست می‌خورد همین تجربه شیلی است. او می‌گوید به سه دلیل دولت باید در آموزش و پرورش دخالت کند؛ انحصارطلبی طبیعی بازار که در همه جمع‌های انسانی هست و برقراری تعادل در آن حضور دولت را می‌طلبد. دومین دلیل پیامدهای همجواری است؛ به معنی که امکانات کشور به دلایل مختلف و پیش زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و برای همه فراهم نیست و دولت باید دخالت کند تا این پیامد در جامعه سرشکن نشود. سومین دلیلش هم نگرش پدرانه مابانه‌ای است که برای دولت فرض می‌کند و معتقد است که باید بر این اساس حضور دولت برقرار باشد. او پیشنهاد می‌کند دولت مبلغی را به خانواده‌ها بدهد تا خانواده‌های به سلیقه خود برای آموزش فرزند خود هزینه کند.

نیک نژاد با بیان اینکه شاید تا اینجا کوپنی‌سازی به نظر ایده خوبی باشد، افزود: در عمل مدارسی که این ایده را تجربه کرده اند، به نتایجی که در ذهن فیلیپ من و طرفدارانش بود نرسیدند و کیفیت دانش آموزانی که کوپنی‌سازی روی آن‌ها اعمال شد، بهتر از دیگران نبود. در یک ایالت آمریکا، خانواده‌هایی که زیر ۲۵۰ هزار دلار درآمد داشتند، از این کوپن‌ها برخوردار می‌شدند و چون تعدادشان زیاد بود، قرعه کشی کردند. در یک مرحله و در یک سال حدود ۱۷۰ هزار نفر در آمریکا برنده آموزش کوپنی شدند و تحت نظارت قرار گرفتند. البته این طرح یک سال اجرا شد و اتحادیه‌های معلمان و برخی افراد کنگره با آن مخالفت کردند و تا مدتی تعدیل و تعلیق شد.

در پس کوپنی‌سازی آموزش فساد نهفته است

این عضو کانون صنفی معلمان اضافه کرد: پژوهش‌ها نشان داد دانش آموزانی که از مدارس دولتی به مدارس منشوری یا اجاره‌ای برده شدند نسبت به هم سالان و همکلاسان خود و از نظر سطح درسی نه تنها پیشرفت نکردند بلکه در سال اول افت هم داشتند. البته فقط یک سال تحقیق روی این موضوع انجام شد. در ادامه این پژوهش خانواده‌ها نیز بعد از یک سال تمایل داشتند فرزندانشان به مدارس دولتی برگردند و مدرسه‌های دولتی را به مدارس کوپنی یا پته‌ای ترجیح دادند. گزینش مدرسه همزاد کوپنی‌سازی است و فرصت را از دست خانواده‌ها می‌گیرد. در واقع گزینش مدرسه، بین مدارس رقابت ایجاد می‌کند و بر این اساس مدارس می‌خواهند وضعیت خود را خوب ارائه دهند تا خانواده‌ها برای ثبت نام در این مدارس تمایل پیدا کنند، ولی نکته اینجاست که اتفاقا انتخاب را بر عکس کرده‌اند یعنی در واقع با این کار حق انتخاب را به دست مدرسه‌ها داده‌اند و این دانش آموزان نیستند که به مدارس مراجعه می‌کنند و دست به انتخاب می‌زنند. به این دلیل که عموما دانش آموزانی که به مدارس کوپنی مراجعه می‌کنند زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی ضعیفی دارند، به قول صاحبان مدارس، این بچه‌ها مدارس را خراب می‌کردند. بنابراین جز فساد اقتصادی که در این طرح رخ می‌دهد، فساد نهفته دیگری نیز به وجود می‌آید و مدرسه دانش آموزانی را انتخاب می‌کند که خودش خراب نشود.

او افزود: وقتی این مدرسه‌ها پیش زمینه اقتصادی و اجتماعی بچه‌ها را می‌بینند در صورتی که این پیش زمینه‌ها را برای خودشان مناسب ندانند، الکی و به بهانه‌های مختلف از پذیرش دانش آموزان سر باز می‌زنند. در یک پژوهش در نشان داده شده است که در بسیاری از این مدارس ۳۰ درصد صندلی‌هایش به خاطر اینکه دانش آموزان را دارای شرایط ورود تشخیص نداده بودند، خالی مانده بود.

کیفیت بیش از ۸۵ درصد مدارس غیردولتی از مدارس دولتی کمتر است

او با اشاره به اینکه معدل سال دوازدهم مدارس غیردولتی ایران که امتحاناتش نهایی است، رتبه ۱۲ را در بین مدارس رنگارنگی که در کشور داریم به دست آورده است، اظهار کرد: این موضوع را یک بار در یک شفاف‌سازی گزارش کردند. مدارس غیر انتفاعی ما به غیر از تعدادی مدرسه که در سراسر کشور نوعی برند هستند و البته آن‌ها از رانت استفاده کرده‌اند و امکان گزینش دانش آموز داشتند و رتبه‌های خوبی گرفتند، باقی مدارس غیردولتی رتبه بدی داشتند.

این معلم در ادامه گفت: یک افسانه‌ای در آمریکا وجود دارد که بهترین دانش آموزان جذب مدارس کوپنی می‌شوند! داستان این است که یک سری مدارس در طرح کوپنی‌سازی منتخب می‌شوند و خانواده‌ها می‌توانند فرزندان خود را به این مدارس بفرستند. طبیعتا تعدادی از این مدارس که کیفیت بهتری دارند به سرعت پر می‌شوند، اما باقی مدارس واقعا کیفیت خوبی ندارد و مانند مدارس غیرانتفاعی خودمان که کیفیت بیش از ۸۵ درصد آن‌ها از مدارس دولتی کمتر است، آن‌ها نیز کیفیت جالبی ندارند. بنابراین در طرح کوپنی‌سازی امکان اینکه خانواده‌ها فرزندان خود را به مدرسه خوبی بفرستند وجود ندارد و پژوهش‌ها نیز این افسانه را در مورد مدارس کوپنی رد می‌کنند. با یک انحراف معیار ۲۵ درصدی و یک چهارمی، دانش آموزانی که در مدارس کوپنی آمریکایی بودند، تقریبا همان سطح آموزشی که در مدارس دولتی داشتند را حفظ کرده‌اند این یعنی پته‌ای یا کوپنی کردن به آموزش بهتر نمی‌انجامد. البته در درصد کمی تحرکی ایجاد کرد، اما درصد زیادی نشانه شکست طرح هستند.

آموزش و پرورش اولویت دولت‌ها نیست

نیک نژاد با بیان اینکه بودجه آموزش و پرورش ایران کم است و به بهانه‌های مختلف نمی‌خواهند به آموزش و پرروش پول بدهند و برای دولت‌ها اولویت ندارد، اظهار کرد: بحث این دولت و دولت‌های قبل نیست؛ تقریبا در چهار دهه گذشته، بعد از ۵ سال اول انقلاب و زمانی که درگیر جنگ بودیم و بودجه کم بود و هزینه‌ها باید به سمت جبهه می‌رفت، ما عدالت محورترین آموزش را در همان ۱۰ سال اول انقلاب داشتیم که جنگ هم بوده است. بعد از آن مدام بی‌عدالتی در آموزش و پرورش وجود داشت و تا امروز هم ادامه پیدا کرد. در آمریکا نیز کوپنی کردن راهی نبود که بودجه دولت را سبک کرده باشد و نشانه‌هایی هست که ثابت می‌کند بعد از کوپنی‌سازی همچنان نیاز به بودجه وجود داشته است. برخی می‌گویند کوپنی‌سازی رقابت ایجاد می‌کند که در این خصوص نیز باید گفت آموزش و پرورش اصلا رقابت بردار نیست. آموزش یک کنش انسانی است و رقابت در آن یعنی جذب بهتر دانش آموز که به فسادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و رسیده‌اند و منحصر به ایران هم نیست و در آمریکا کتاب‌هایی در مورد مدارس کوپنی نوشته اند.

دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، ولی روند پولی‌سازی عوض نمی‌شود

عضو کانون صنفی معلمان تاکید کرد: می‌گویند دیدگاه آموزشی دولت‌ها فراحزبی است و این دیدگاه در ایران فراجناحی است. در دولت آمریکا دموکرات‌ها و جمهوری خواه‌ها هرگاه دست به دست دادند، مثلا راهکار جدیدی برای آموزش آوردند، اما تغییر جدی در آموزش آن‌ها دیده نشده و چه بسا بدتر شده است. محققی مانند دایان راویج به شدت این وضعیت را در آمریکا نقد کرده چراکه روند کلی آموزش این کشور تغییر نکرده است. در ایران نیز دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، ولی روند پولی‌سازی عوض نمی‌شود. امروز دولت سیزدهم که مثلا می‌خواست دولت محرومان باشد به سمت کوپنی‌سازی آموزش در حرکت است که همان خصوصی‌سازی است. آیا این دولت گفت که می‌خواهد مدارس غیردولتی را حذف کنم؟ گفت که مدارس پولی را حذف می‌کنم؟ کجا دیدیم که شکاف طبقاتی در آموزش را کم کرده باشد؟ این شکاف پیش زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دارد و نه تنها دولت آن را کم نکرده که چه بسا بیشترش هم کرده است. آیا بودجه آموزش و پرورش را زیاد کرده است؟ می‌گویند بودجه آموزش و پرورش ۳۵ درصد بیشتر شده است، اما چه بسا که نیاز آموزش و پرورش ۲۰۰ درصد افزایش بودجه است، ولی دولت تن به چنین افزایشی نمی‌دهد.

آموزش و بهداشت و درمان باید از خصوصی سازی در امان بمانند

او خاطرنشان کرد: در تعریف جهانی دو حوزه از بحث خصوصی‌سازی باید کنار بمانند؛ آموزش و بهداشت و درمان. آموزش با ذهن افراد سروکار دارد و بهداشت با جان افراد. در کشور ما اولین سنگرهایی که خصوصی‌سازی منتهی شد همین دو مورد بود چرا که دیوارشان از بقیه کوتاه‌تر بود. امروز یکی از شدیدترین و بی‌رحمانه‌ترین خصوصی‌سازی‌ها و پولی‌سازی‌ها در جامعه ایران رخ می‌دهد. آمارهای کنکور را ببینید؛ در بین ۴۰ نفر رتبه برتر سال گذشته یک نفر دانش آموز دولتی بوده است که تازه من آن یک نفر را هم باور ندارم و فکر نمی‌کنم دولتی عادی بوده باشد و احتمالا دانش آموز مدارس دولتی از نوع هیات امنایی بوده است.

این معلم با تاکید به اینکه باید به جداسازی مدارس دولتی بپردازیم و بگوییم مدارس دولتی عادی و مدارس متفاوت پولی، افزود: این تفاوت ها، در واقع تفاوت در اندازه‌ای است که دست مدارس به جیب مردم می‌رود. آموزش به عنوان کنشی انسانی که می‌تواند شهروند درست کند، نباید خصوصی شود. بیل گیتس از جمله افرادی است که خیلی دلش می‌خواهد در آموزش دخالت کند؛ پول هم دارد، حرفش هم برو دارد. او یک جایی گفته بود به جای معلم از ربات‌ها در کلاس درس استفاده کنیم، چرا پول به معلمان بدهیم؟! این ایده چیزی شبیه به همان فکری که مسئولان در مورد معلمان دارند و پشت درهای بسته به ما معلمان می‌گویند یک عده مفت خور!

خصوصی سازی؛ استثمار معلمان، بهره‌برداری ابزاری از دانش‌آموزان

این معلم فیزیک در اداکه عنوان کرد: بیل گیتس استدلال هم برای این حرفش آورده بود. اما آموزش، کنش انسانی است و ربات نمی‌تواند ارتباط انسانی برقرار کند. معلم هم اگر گرسنه باشد نمی‌تواند ارتباط انسانی درستی برقرار کند. یک سال در مدرسه‌ای کار می‌کردم و قراردادی به من دادند که برمبنای آن باید معدل یکی از دروس را از سال قبل بالاتر می‌بردم در غیر این صورت سال بعد دیگر با من قرارداد نمی‌بستند. من گفتم اگر یک دانش آموزی روز امتحان مریض شود و سر جلسه به جای ۱۹ نمره ۱۶ بگیرد طبیعتا معدل کلاس در آن درس پایین می‌آید. من به عنوان معلم چه می‌توانم بکنم؟ این چه انتظاری است که از یک معلم دارید؟! این رفتارها نمونه خصوصی‌سازی و فسادی است که پشت آن خوابیده و مثال‌های زیادی وجود دارد از جمله معدل سازی، نمره‌سازی‌ها و ارائه آن به اداره برای گرفتن امتیاز بیشتر برای مدرسه تا درخواست برای ثبت نام در مدرسه بیشتر شود و بتوانند پول بیشتری برای اداره مدرسه بگیرند و معلم را با این نگاه به استثمار می‌کشند و از دانش آموزان بهره برداری ابزاری می‌کنند. آموزش و پرورش و آموزش عالی در ایران بیش از همیشه خصوصی شده و ذهن‌ها و توانمندی‌ها در حال هدر رفتن است.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *