دگرگونی‌های آینده آموزش

دگرگونی‌های آینده آموزش

دکتر سیامک رضا مهجور

خانه اندیشمندان علوم انسانی – 9 آبان ماه 1402

 

در جلسه گذشته در خصوص «بودن به شدن» صحبت کردم. خلاصه صحبت این بود که بودن به معنای کوشش برای بقاست و این آموزش‌های دوران صنعتی بیشتر به سمت بودن جهت‌دهی شده است. بیشتر تلاش برای بقا بوده است و یکی از مهم‌ترین مسائل برای بقا، آموزش‌های شناختی و برای مهارت‌ها بود. اما با توجه به گذری که از این مرحله کردیم، آموزش‌های امروز ما بیشتر مبتنی بر چگونه زندگی کردن است. در واقع مشکلات برای بقا تقریباً پشت سر گذاشته‌ایم و اکنون بحث معطوف به خود زندگی کردن است. تأکید من بر این است که در آینده باید به‌سوی زندگی در دوران ارتباطات برای زندگی کوشش کنیم. پس این یک تفاوت بزرگ در آموزش است.

نکته دیگر اینکه در گذشته بیشتر وقتمان را صرف این می‌کردیم که چگونه آموزش دهیم. اینکه چگونه محفوظات را وارد فکر فراگیران کنیم. اما امروزه با پیشرفت تکنولوژی، این مرحله را پشت سر گذاشته‌ایم. همین موبایلی که در اختیار ماست، اطلاعات بسیاری را در خود جای داده است. در آینده نزدیک تراشه‌هایی در مغز افراد نصب خواهد شد که چند هزار برابر موبایل، معلومات در آن قرار می‌گیرد. گویی که مغز دیگر نیاز به انباشت اطلاعات نخواهد داشت. پس گویی به نظر می‌رسد که مشکلی با انباشتن حافظه نداریم. این مربوط به دوره صنعتی شدن بود.

اما در دوره ارتباطات همه‌چیز عوض می‌شود و آموزش‌وپرورش یک نیاز اجتماعی است و پاسخگوی نیازهای اجتماعی است. اگر چنین باشد پس در آینده باید بتوانیم نیازهای اجتماعی را پاسخ دهیم.

در آموزش‌های جدید اولین مسئله‌ای که برای ما مهم خواهد بود، پرسشگری خواهد بود. یعنی چرایی؟ اگر سابق به فراگیر معلومات می‌دادیم، امروز دیگر نیازی به معلومات ما ندارد. یعنی بزرگ‌ترین اصل در آموزش آینده مسئله پرسشگری خواهد بود. ما باید به فراگیران خود چگونگی پرسشگری را بیاموزیم به‌جای انباشتن معلومات.

پرسشگری نهایتاً به راه‌حل خواهد رسید و برای این کار، آن چیزی که مهم است، چگونگی آماده‌سازی فراگیر برای استفاده از تفکر انتقادی است. منظور از تفکر انتقادی این است که اول از همه باید صورت‌مسئله را روشن کنیم. برای پرسشگری و رسیدن به پاسخ مسئله باید از تفکر انتقادی استفاده کنیم.

اولین مرحله در این نوع تفکر، باید قادر باشیم که مطلبی را که دریافت کرده‌ایم، خرد و طبقه‌بندی کنیم. در مرحله بعد باید بتوانیم این اجزایی که طبقه‌بندی کرده‌ایم آیا بر اساس آنچه در آن هست، با معیارهای منطقی هم‌خوانی دارد یا خیر. و نهایتاً باید مابین مطالب قادر به تمایز باشیم. یعنی متوجه باشیم هر قسمت از مطلب ما مربوط به چه موضوعی خواهد بود. سپس باید در خصوص مطلب مورد نظرمان جستجو کنیم و اطلاعاتی به دست آوریم و این اطلاعات را با استدلال منطقی، صحت و درستی آن را ثابت کنیم و نهایتاً آن را به دانش جدید بدل سازیم.

در اینجا انبوه اطلاعات از پیش موجود است. دیگر نباید دنبال دادن دانش و اطلاعات باشیم. بلکه باید یاد دهیم که از حجم عظیم داده‌های در اختیار چگونه می‌توان استفاده کرد.

پس اولین گام دگرگونی آموزش آینده، تفکر انتقادی است.

دومین گامی که باید استفاده کنیم، گذر از آموزش‌های شناختی و مهارتی به‌سوی آموزش‌های روانی و عاطفی خواهد بود. ذکر کردم که در آموزش‌های شناختی مبنای آن اطلاعات بوده است. این نوع آموزش اساساً مربوط به دوران بقای انسان است. امروزه باید به سمت آموزش‌های عاطفی حرکت کنیم. آموزش‌هایی که بیشتر مربوط به پرورش آدمی است. اما تاکنون پرورش ما در مقابل آموزش هیچ بوده است. در آموزش آینده تأکید اصلی بر پرورش خواهد بود. چون بیشتر کارهایی که در حیطه‌های شناختی می‌آموختیم، امروزه توسط ماشین‌ها انجام می‌شود و بار آن از دوش انسان برداشته می‌شود.

از طرف دیگر تأکید من بر مهارت‌های پرورشی به این دلیل است که هر چه جلوتر می‌رویم، اوقات فراغت ما بیشتر خواهد شد و ساعات کاری بیشتر می‌شود و برای ما مهم، پر کردن دوران فراغت است. ما با یک جمعیت زیادی از کهن‌سالان مواجهیم که دوران شناختی آن‌ها تمام شده و بیشتر درگیر دوران عاطفی زندگی هستند.

در این زندگی به دنبال چه هستیم؟ چه چیزی اوقات فراغت ما را پر می‌کند و لذت زندگی کردن را می‌بخشد؟ مواردی است که به ما غنای روحی ببخشد نه لزوماً غنای جسمی. در آینده ما نیاز زیادی به موسیقی خواهیم داشت. موسیقی یکی از عواملی است که موجب تلطیف روح می‌شود. ما نیاز به کتاب‌های عمومی و داستان‌ها و قصه‌ها داریم. کتاب‌های دیگر شعر و ادبیات است. نیاز خواهیم داشت که برای غنای روحی فراگیران به شعر و ادبیات توجه زیادی کنیم. با شعر و ادبیات است که می‌توانیم با زندگی معنوی خود رابطه برقرار کنیم. در آینده آموزش‌های ما به سمت روانشناسی پیش خواهد رفت. روانشناسی برای اینکه بتوانیم خودمان را بشناسیم.

ما نمی‌توانیم در مورد خود سخن بگوییم چرا که فرصت خودشناسی نیافته‌ایم. می‌توانیم راجع به دیگران بگوییم اما سخن‌هایی که بسیار پیش‌پاافتاده خواهد بود. ما نیاز به دانش روانشناسی خواهیم داشت برای شناخت خود و دیگران و چگونگی برقراری ارتباطات. ما نیاز به جامعه‌شناسی خواهیم داشت برای اینکه بدانیم در چه محیطی و با چه مردمی زندگی می‌کنیم.

ما کم‌کم از دانش‌های تخصصی که مربوط به بقاست، باید بگذریم و به سمت دانش‌هایی حرکت کنیم که به ما غنای روحی دهد.

نهایتاً ما باید به سمت آموزشی حرکت کنیم که ما را به خودشکوفایی نزدیک کند نه به مهندس و دکتر و …

سومین کاری که در آینده آموزش‌وپرورش با آن مواجهیم، آموزش‌های شهرنشینی است. زندگی‌های آینده ما بیشتر زندگی اجتماعی است. چگونگی زندگی کردن با همدیگر خواهد بود. چراکه انسان موجودی است اجتماعی و بدون اجتماع در خلأ خواهد بود. اما در آموزش‌های صنعتی به این جنبه‌ها توجهی نشد. مسئله دیگر این است که ما به دهکده جهانی نزدیک شده‌ایم. رسانه‌ها و فضای مجازی این فرصت را فراهم کرده‌اند که خودمان را جدای از مردم نمی‌دانیم. هر جای دنیا کوچک‌ترین رویداد اتفاق بیفتد، همه مردم از آن مطلع خواهند شد. فکر ما فقط محدود به خانواده خودمان نیست بلکه در یک جامعه جهانی قرار داریم.

اولین محیط اجتماعی ما خانواده ماست. آیا ما می‌توانیم با خانواده رابطه‌مان را درست کنیم؟ در آموزش خانوادگی اول از همه باید محدوده خانواده را تعیین کنیم. حق آزادی افراد خانوادگی چیست؟ فرزندپروری چگونه است؟ گویی که همه ما متخصصیم اما باور کنید تنها چیزی که نمی‌دانیم همین فرزندپروری است. کرونا به ما نشان داد که نمی‌توانیم به‌مثابه یک خانواده زندگی کنیم. نرخ متارکه و فرزندآزاری در کرونا به بالاترین نرخ رسید و بسیاری از بنیان‌های خانواده از بین رفت. چون مجبور بودیم بیشتر با هم باشیم اما چون بلد نبودیم با هم زندگی کنیم، به‌جای استفاده از این فرصت، پایه‌های روابط مان را از بین بردیم. نهایتاً در این جامعه باید بیاموزیم که رعایت حقوق افراد چگونه است. بچه‌های ما این نکته را نیاموخته‌اند. اصل آموزش‌های ما در آینده مبتنی بر اجتماعی بودن خواهد بود. ما باید بیاموزیم که دست از جنگ با هم برداریم و در دنیایی از صلح زندگی کنیم.

بسیاری از مسائل امروز ما نتیجه این است که عشق ورزیدن را بلد نیستیم. کجا عشق ورزیدن را به ما آموخته‌اند؟ ما فقط فریاد مرگ بر …. می‌دهیم. رفتار ما مبتنی بر آموخته‌های ماست. تمام آموزش‌های ما مبتنی بر کشتار و مرگ و بیزاری بوده است.

تا کنون به علت اینکه آموزش ما بیشتر مبتنی بر سرمایه‌داری و رقابت بوده، همکاری و همیاری را نیاموخته‌ایم. با نمره، تشویق، رتبه‌بندی و … روی رقابت‌های انفرادی دست گذاشته‌ایم درحالی‌که در آموزش‌های جدید بیشتر باید به دنبال آموزش‌هایی باشیم که جمع‌پایه است.

ما باید از یادگیری و عمل فردی به سمت آموزش‌های اجتماعی گذر کنیم. در این نوع آموزش باید به فرزندانمان بیاموزیم به‌جای رقابت، چگونه با هم همیاری و همکاری کنند. پس بنابراین ما باید رو به‌سوی مهارت‌های اجتماعی داشته باشیم.

مورد بعدی، کمرنگ شدن آموزش‌های تعبدی و پررنگ شدن آموزش‌های انتقادی است. تاکنون آموزش‌های ما تجویزی بوده است. بدون اینکه فراگیران ما حق پرسش داشته باشند که چرا … در خانواده‌های ما نیز همین است. آموزش دستوری یک آموزش تعبدی است و به بسیاری از آنچه به ما آموخته‌اند، ایمان و باور نداریم. هم‌اکنون دلیل اختلاف میان دولت و ملت این است که دولت‌ها بر آموزش‌های تعبدی تأکید دارند. اما ملت فراسوی تعبد رفته و به دنبال پرسش و چرایی است.

دگرگونی ساختاری فیزیکی و کاری مراکز آموزشی

در آموزش‌های آینده دیوار مدارس به این صورت سنتی وجود نخواهد داشت. دیگر چیزی به نام چهاردیواری مدرسه نخواهیم داشت. آموزش‌های اجتماعی در اجتماع بزرگ اتفاق خواهد افتاد. دانشگاه‌های آمریکا دیگر دیوار ندارند و محصور نیستند و دقیقاً در مراکز شهر یا مراکزی قرار گرفته‌اند که جزئی از شهر و اجتماع هستند. کتابخانه‌های دانشگاه متعلق به همه شهروندان است. پس بنابراین ما باید برای جامعه‌ای آماده شویم که مراکز آموزشی ما دیواری نخواهند داشت.

آموزش‌های مجازی در آینده جای آموزش حضوری را خواهند گرفت. آموزش‌های حضوری مختص مکان و زمان ویژه‌ای است اما آموزش‌های مجازی نه مرز و نه زمانی می‌شناسد. و به صورتی است که در تمام ساعات شبانه‌روز می‌توانید از این آموزش‌ها استفاده کنید.

تا کنون دولت‌ها به‌عنوان حامیان آموزش‌وپرورش معرفی می‌شدند اما از این به بعد دولت‌ها مخالفین آموزش‌وپرورش خواهند بود. تا کنون هسته مرکزی آموزش در دست دولت‌ها بود اما اکنون بیشتر با آموزش‌های مجازی از قدرت دولت کاسته شده است. بنابراین در آینده، قدرت دولت در آموزش‌وپرورش کمتر و کمتر می‌شود.

مورد بعدی، گنجینه اطلاعات آینده این امکان را برای ما فراهم می‌کند که یک پدیده را از زوایای گوناگون نگاه کنیم و آنگاه تصمیم بگیریم. در گذشته زاویه دید ما یک‌سویه نگری بود نه زاویه چندسویه نگری. وقتی مسئله‌ای را از زوایای مختلف نگاه کنیم، شاید بتوانیم قضاوت بهتری داشته باشیم.

مسئله بعدی تأکید بیشتر بر هوش هیجانی به‌جای هوش‌بهر (بهره هوشی) است.

موضوع دیگر در آموزش‌های جدید، استفاده از ده مهارت برتر برای زندگی بهتر است:

افرادی که قادر به حل مسائل پیچیده و تصمیم‌گیری مناسب در موقعیت مناسب باشند. دوم، افرادی که تفکر انتقادی داشته باشند. سوم، خلاقیت و نوآوری. افرادی که بر اساس ایده و تصویر کار جدیدی را خلق کنند. چهارم، مدیرت افراد است. یعنی افراد به توانایی رسیده باشند که در مواجهه با محیط اطراف، قدرت این را داشته باشند که به دیگران انگیزه دهند. اینکه بتوانیم در محیط کاری خود انگیزه کافی به افراد دهیم. پنجم، هماهنگی با دیگران است. ششم، هوش هیجانی است. هوش هیجانی در آینده برای زندگی در جامعه بسیار مهم است. یعنی در برخورد با پدیده‌ها قدرت کنترل رفتار و احساسات خود را داشته باشیم. مهارت هفتم، تصمیم‌گیری و قضاوت است. وقتی با چند رویداد روبرو شدیم، قدرت قضاوت داشته باشیم و بهترین انتخاب را داشته باشیم. هشتم، مدیریت خدمت‌گراست. یعنی انسان آینده این توانایی را داشته باشد که بداند مردم چه تمایلات و پیش‌بینی‌ها و خواسته‌هایی دارند و خود را با آن هماهنگ کند. مهارت نهم، توان مذاکره است. می‌توانیم برای حل اختلاف به‌جای جنگ مذاکره کنیم. مهارت دهم، انعطاف‌پذیری شناختی است. به این معنی که قادر باشیم از یک مفهوم به سمت مفهوم دیگر حرکت کنیم. یعنی قادر باشیم که مسئله را از ابعاد مختلف ببینیم.

حرمت از آموزش‌های توصیفی به سمت آموزش‌های توضیحی و ارزشیابی

امروزه به‌ویژه در کتاب‌های علوم اجتماعی ما، بیشتر آموزش‌های توصیفی است. مثلاً تاریخ می‌گوید کوروش جنگید یا جغرافیا می‌گوید در کجا خاک حاصلخیزی وجود دارد. ما بیش از این نیازی به بیان و توصیف نداریم. بلکه نیاز به این داریم که در آموزش‌های آینده، بیاموزیم به چه دلیل چرا چنین حادثه‌ای رخ داده است. اخبار را توصیف نکنیم بلکه دلیل و چرایی‌ها را توضیح دهیم. تجزیه‌وتحلیل و گفتن دلیل‌ها اهمیت دارد.

به‌علاوه، نیاز به آموزش‌های پیش‌بینی کننده داریم. یعنی اینکه بیاموزیم که در مقابل کنش ما، چه واکنشی پدید خواهد آمد. باید بتوانیم در خصوص رویدادها قضاوت و تصمیم‌گیری کنیم. نهایتاً باید از یادگیری‌های فردی به‌سوی یادگیری‌های عملی و همیارانه گذر کنیم.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *