چگونه کسب وکارها می‌توانند در بازار فقرا موفق‌تر عمل کنند؟‌

چگونه کسب وکارها می‌توانند در بازار فقرا موفق‌تر عمل کنند؟‌

گزارش کارگاه فقرزدایی سودآور

کارگاه فقرزدایی سودآور با حضور دکتر احمد میدری معاون سابق رفاه اجتماعی و پروفسور تد لاندن استاد دانشگاه میشیگان و یکی از پیشگامان مدل فقرزدایی سودآور از سوی دبیرخانه فقر و نابرابری آموزشی و اندیشکده حکمرانی شریف برگزار گردید. در متن پیش رو گزارش این نشست آمده است.
0Q5A7892
احمد میدری: اقتصاددان و معاون سابق رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

 

تفاوت فقرزدایی سودآور و مسئولیت اجتماعی

این مفهوم از بحث‌هایی که تحت عنوان مسئولیت اجتماعی وجود دارد، متفاوت است. در ابتدا به این می‌پردازیم که چه تفاوتی بین فقرزدایی سودآور و بحث مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها و کارآفرینی اجتماعی وجود دارد. مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها یا کارآفرینی اجتماعی سال‌هاست که در ایران مطرح شده و خوشبختانه نهادهای مختلفی از جمله اتاق بازرگانی، دانشگاه تهران در این زمینه فعالیت می‌کنند و ادبیات شناخته شده‌ای دارد. اما فقرزدایی سودآور تفاوت اساسی با این بحث دارد و این تفکیک برای شروع بحث مفید است. بحث دوم این است که نظریه پردازان اساسی بحث فقرزدایی سودآور در دنیا چه کسانی هستند و در کدام مرکز در مورد این نظریه کار می‌کنند. بحث بعدی در مورد ویژگی بازار کم‌درآمد است.آیا بازاری است که درصد بیشتری از جمعیت آن فقیر هستند؟ ورود به بازار کم‌درآمدها با چه ویژگی‌هایی روبه رو است و ما چگونه می‌توانیم به بازار افراد کم‌درآمد دسترسی پیداکنیم؟ بازار گروه‌های کم‌درآمد در ایران چه ویژگی و مشخصاتی دارد و در نهایت نمونه‌ای از شرکت‌هایی که به این بازار توجه کردند و توانستند سودهای خوبی به دست آورند را در اینجا معرفی خواهم کرد.

مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها عبارت است از اینکه که یک بنگاه در واقع به خاطر دستیابی به اهداف اجتماعی دست به مجموعه‌ای از اقدامات می‌زند. فرض کنید پتروشیمی‌ها در تهران برای اینکه مقبولیت اجتماعی کسب کنند و رسالت اجتماعی‌شان را ایفا کنند، اقداماتی در حوزه محیط زیست و یا درحوزه فرهنگ انجام می‌دهند. مثل ساخت کتابخانه یا کمک به مدارس و اقدامات داوطلبانه را انجام می‌دهند. این نوع فعالیت‌ها با کاری یا فعالیت اصلی شرکت متفاوت است.یعنی کار آن تولید مواد پتروشیمی است، اما برای اینکه علایق اجتماعی دارد احساس مسئولیت می‌کند و می‌خواهد در شهر مسائل سیاسی و اجتماعی رو مدیریت کندتا مشکلات حاشیه‌ای نداشته باشد. به این منظور دست به اقداماتی از این قبیل می‌زند اما در مورد فقرزدایی سودآور شرکت به هیچ وجه از فعالیت اصلی دور نمی‌شود، بلکه می‌خواهد در بازار اقشار کم درآمد وارد شود و از این طریق بتواند منافع بیشتری را کسب نماید. تعریف فقرزدایی سودآور این است که شرکت‌ها با توجه به بازار کف جامعه برای دستیابی به سود بیشتر تلاش می‌کنند. این بحث به این دلیل مهم است که مهمترین انگیزه انسان و به ویژه شرکت‌های اقتصادی به دست آوردن سود است. یعنی بنگاه به وجود می‌آید برای اینکه بتواند سود بیشتری به دست آورد. حالا اگر ما بتوانیم به شرکت‌ها نشان دهیم که حداکثر سود شما در گرو توجه به افراد فقیر است درواقع از یک جامعه بزرگ به عنوان یک انگیزه قوی استفاده کردیم. که ضمن کاهش فقر، انگیزه مستمر برای دوام در این حوزه را تضمین می‌کند. درست است که انگیزه سود تنها انگیزه انسان نیست و ما باید انگیزه‌های متفاوتی داشته باشیم و خوب البته انسان‌ها انگیزه متفاوتی دارند برای مثال ما انسان‌ها آرمان‌گرا هستیم، تنوع خواه هستیم، نوع دوست هستیم. همه این انگیزه‌ها را داریم اما واقعیت این است که یکی از قوی‌ترین انگیزه‌ها در عموم انسان ها انگیزه مادی و مالی است. ما اگر بتوانیم این را با یک امر اجتماعی و یا یک امر اخلاقی هم راستا کنیم، خواهیم توانست گام بزرگی در جهت تحقق فقر زدایی برداریم. بنابراین تفکیکی که باید در اینجا شود به این دلیل است که فقرزدایی سودآور ما به یک انگیزه بزرگتر در واقع ما تکیه کردیم که می‌تواند به طور مستمر تداوم پیدا کند.

 

مبانی نظری رویکرد فقرزدایی سودآور

این نظریه توسط یک اقتصاددان هندی که استاد دانشگاه میشیگان ب به نام سی کی پاراهالد C. K. Prahalad مطرح شد. وی در کتاب 2006)The fortune at the bottom of the pyramid« ثروت یا شانس در پایین قاعده هرم جمعیتی»تاکید کرد که اگر ما جمعیت را به یک هرم تشبیه کنیم، بیش از 4 میلیارد انسان بازار کم‌درآمد را تشکیل می‌دهند، بازاری که درآمد سرانه آن کمتر از روزانه 5 دلار براساس برابری قدرت خرید است. در واقع پاراهالد در این زمینه توانست با این کتاب ادبیات نظری این مفهوم را ایجاد کند. البته در کنار وی افراد دیگری هم بودند از جمله آقای تد‌لاندن سخنران این نشست که در زمره پیشگامان این ایده در جهان هستند.کاری که پاراهالد کرد این بود که نمونه‌های مختلفی از بنگاه‌ها را که بر اساس شَم اقتصادی به این بازار توجه کرده بودند، را گردآوری کرد و در این کتاب بررسی نمود.

 در قسمت اول کتاب به نظریه‌پردازی در خصوص اینکه با توجه به این تجارب در این بازار می‌تواند چه کرد، اختصاص یافته از جمله اینکه ما با ورود به بازار کم‌درآمد می‌توانیم اقتصاد کشور را تغییر بدهیم. به این معنا که بحث گروه‌های کم‌درآمد‌ همدلی و همدردی بسیاری از انسان ها را با خودش ایجاد می‌کند، اما بنگا‌ه‌هایی که وارد این بازار می‌شوند و در عرصه فقرزدایی فعالیت می‌کنند می‌توانند دولت ها را به سمت سیاست‌های بهتر اقتصادی سوق می‌دهند. نمونه‌های مختلفی که وجود دارد. برای شرکت یونی لور در هندوستان چگونه توانسته دولت هند را به سمت بهداشت بهتر در روستاهای هند حرکت دهد. در مدلی که پاراهالد پیشنهاد می‌دهد، شرکت‌ها برای اینکه بتواند بازار خود را گسترش دهد، یک امر انسانی را هدف قرار می‌دهند و همزمانبه سمت تغیر در ساختار حکمرانی و محیط کسب و کار حرکت می‌کنند. این نکته مهمی است که ما از یک امر سودآور بنگاهی شروع کنیم، اما می‌توانیم دستاوردهایی در محیط کلان اقتصادی به دنبال داشته باشیم. در فصل دوم کتاب حدود ۱۰ بنگاه بزرگ ملی و بین المللی که کارهای خیلی بزرگی را انجام دادند و توانستند از طریق توجه به این بازار بزرگ کم‌درآمدها سودهای بزرگ اقتصادی را به دست بیاورند، معرفی شدند.

موسسه‌‌ای اقتصادی در ژاپن این نکته رو بررسی کرده که رمز موفقیت چینی‌ها این بود که ابتدا بازار کم‌درآمد را هدف قرار دادند. شرکت‌های چینی در گام اول هم بازار جمعیت کم درآمد خود را و هم کشورهای آفریقایی را هدف قرار داده و در گام بعدی توانستند به بازار‌های جهانی ورود کنند. بنابراین کشوری که به بازار کم‌درآمد توجه می‌کند، می‌تواند نوآوری هایی انجام دهد که این نوآوری‌ها می‌تواند در بازار عمومی مسلط و پیشران تکنولوژی شود. در همین زمینه با یکی از بنگاه‌هایی که در امر ساخت پای مصنوعی در هندوستان کار کرده و امروز بزرگترین موسسه پای مصنوعی در این کشور است مصاحبه‌ای انجام شده که در روزنامه اقتصاد منتشر شده است.

بازار گروه‌های کم‌درآمد یا فقرا چیست ؟/ آیا افراد کم‌درآمد منطق متفاوتی با پولدارها دارند؟/ چه فرقی هست بین بازار کم‌درآمد و بازار افراد غیر فقیر ؟ 

اول اینکه از نظر فروش بازار فقر بازاری است که فرصت بیشتر برای فروش بیشتر دارد. این درحالی است که بازار ثروتمندان یا طبقات بالا بازار اشباع شده‌ای است. عموما تقاضای این گروه‌ها تامین شده، اما بازار گروه‌های کم‌درآمد، بازاری خالی است. شرکت‌ها با ورود به این بازار می‌توانند به سرعت فروش خود را گسترش دهند.از سوی دیگر شیوه فروش در بازار کم‌درآمد عموما قسطی است. چرا که این گروه در حوزه تامین مالی مشکل دارند، از این رو شرکت‌هایی که در این بازار فعال هستند تلاش می‌کنند تا با نوآوری در زمینه تامین مالی و پرداخت، راهکارهایی را ارائه دهند که متناسب با ویژگی‌های گروه‌های کم‌درآمد است. این در حالی است که در بازار ثروتمندان شیوه خرید غالبا نقدی است.

نکته بعد این است که بازار اقشار پردرآمد بسته به اوضاع اقتصادی کم و زیاد می‌شود، به خاطر اینکه خیلی از کالاهایی که این گروه مصرف می‌کنند کالاهای لوکس هستند و بنابراین با تلاطم در اوضاع اقتصادی این گروه کالاهای مصرفی آنها کم و زیاد می‌شود. اما گروه‌های کم‌درآمد کف تقاضا را دارند و اگر شما بتوانید در بازار آنان نفوذ کنید، نوسان تقاضا( این را می‌توان در مطالعات تجربی هم نشان داد) بسیار کم‌تر است. دلیل اینکه این بازار معمولا بازار کم نوسانی است، این است که تقاضاهای آنها حداقلی است و از اینرو با ثبات بیشتری روبرو است. در این بازار حساسیت به قیمت به این دلیل که معطوف به تامین نیازهای اساسی است، پایین‌تر است و علی‌رغم تغییرات قیمت‌ها از هم این بازار فعال و پویا است. تفاوت مهم دیگر میان بازار اقشار کم درآمد و پردرآمد برمی‌گردد به این موضوع که کلید ورود به بازار کف جامعه و افراد متوسط رو به پایین اعتمادسازی است، افراد پردآمد حاضرند پول زیادی خرج کنند و برندهای مشهور بین‌المللی خریداری کنند، ولی طبقات متوسط به دلیل محدودیت بودجه اقبالی به این محصولات نشان نمی‌دهند، از این رو در این بازار ما با تعدد برند یا بی‌برندی مواجه هستیم. بنابراین باید شبکه‌هایی طراحی شود که بتوانند با مروجان یا نسل جدیدی از بازاریابان وارد این بازار شوند و اعتماد این گروه‌ها را برای خرید جلب کنند. از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که اگر چه بازار افراد کم‌درآمد نسبت به بازار ثروتمندان امکان رشد و ظرفیت بالایی دارد اما به دلیل پراکندگی جمعیتی دسترسی دشواری دارد. از این رو نقش بازاریابی بسیار اساسی است به‌طوری‌که ارتباط نزدیک با این اقشار باید ایجاد شود. همزمان باید خدمات فروش مناسب ارائه گردد، از ظرفیت مروجان محلی استفاده شود و راهکارهای خلاقانه و مناسب برای تامین مالی  و نحوه پرداخت ارائه گردد. در واقع اینها از مولفه‌هایی هستند که می‌توانند این بازار را بدل به یک بازار پایدار نماید، می‌توان گفت رابطه در این بازار به سختی شکل می‌گیرد اما به سختی شکسته خواهد شد.

 

مختصات بازار گروه‌های کم درآمد در ایران

گزارش هزینه درآمد خانوار که مرکز آمار ایران منتشر کرده حکایت از آن دارد، که ۲۰ درصد از افراد فقیر تنها ۵ درصد کل مصرف کشور را به خود اختصاص داده‌اند، زمانی که این آمار را با ۲۰ درصد ثروتمندان کشور مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که گروه اخیر ۴۵ تا ۵۰ درصد از مصرف کل را در اختیار دارند. پراکندگی این دو گروه زیاد است، 20 درصد افراد فقیر در روستاها و شهرهای پراکنده و 20 درصد پولدار در کلان شهرها زندگی می‌کنند. بنابراین شما به عنوان یک تولیدکننده به سراغ کلان شهر‌ها می‌روید ولی اگر شما بتوانید به بازار آن 5 درصد فقیر وارد شوید و قیمت ها را به نفع آنها تغییر دهید یا متناسب با اولویت‌ها قیمت را کاهش دهید این‌ها خریداران خیلی خوبی هستند، این در دهک‌های ۳ و ۴ هم صدق می‌کند.

در خصوص کالاهای مصرفی گزارش‌های مرکز آمار نشان می‌دهد که شمار زیادی از خانواده‌های ایرانی خوشبختانه کالاهایی مانند یخچال، تلویزیون حتی ماشین لباسشویی را مصرف می‌کنند، از این رو به نظر می‌رسد که این بازار ظرفیت زیادی برای نوآوری نداشته باشد اما در حوزه‌هایی مانند مسکن، بهداشت و آموزش ما در کشور با مسئله طبقاتی شدند روبرو هستیم. برای مثال در شهرهای ایران آمار افراد فاقد مسکن حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد است که این آمار در تهران به ۵۰ درصد می‌رسد. مستاجران در تهران مجبور هستند معادل 30 درصد درآمد خود را بابت اجاره پرداخت کنند .فقر مسکن زمانی که به حاشیه شهرها می‌رسد، تبدیل به مسکن فاقد استاندارد می‌شود. به بیان دقیق‌تر اگر کسی می‌خواهد به این سمت برود که چه کاری می‌توان برای افراد کم‌درآمد کرد در حالی که برای خود سودآور باشد مسکن اولین گزینه است و بعد بهداشت و بعد بخش آموزش در ایران می‌تواند فرصت مناسبی را در اختیار خانواده‌ها قرار دهد.

 

تجربه موفق شرکت سیمکس در آمریکای جنوبی

یک نمونه بسیار موفق در این حوزه شرکت سیمکس است که در سال 1906 تاسیس شده ودر 50 کشور جهان فعالیت می‌کند. این شرکت در زمره 5 شرکت تولیدکننده بزرگ سیمان در جهان است. سیمکس سالانه 87 میلیون تن سیمان تولید می‌کند (این آمار تولید بیش از کل سیمانی است که در ایران تولیدمی‌گردد) و درآمد سرانه‌اش حدود 1.7 میلیون دلار در سال است. سیمکس در سال 1995 با یک بحران مالی و مشکل فروش در بازار سیمان و محصولاتی مانند بتن روبرو شد. برای حل این بحران راهکاری پیشنهاد شد که نه فقط به سود کم‌درآمد بلکه راه برون‌رفت شرکت از بحران بود. بر اساس مطالعات شرکت 60 درصد مصرف سیمان توسط سازندگان شخصی خریداری می‌شد که با واسطه زیاد می‌توانستند این محصول را خریداری کنند. شرکت به این نتیجه رسید که در صورت حذف این واسطه‌ها و ارتباط مستقیم با سازندگان شخصی می‌تواند بازار پایدارتری را ایجاد نماید. بر این أساس ظزحی مطرح شد بر مبنای این پرسش که چگونه می‌توانیم واسطه‌ها را حذف کنیم؟

فروش سیمان که یک کالای پرحجم است دشوارهایی دارد از جمله اینکه دسترسی به مصرف کننده نهایی دشوار است. شرکت به این نتیجه رسیده بود که خیلی از افراد فقیر در بازسازی منزل در نوسازی و اضافه کردن یک اتاق با مشکلات متعددی روبرو هستند. اول اینکه پس انداز زیادی ندارند، بنابراین باید صبر کنند و مدت زیادی پس انداز کنند اما ترس از آینده باعث می‌شود که مصرف کالاهای آنی افزایش پیدا کند. نکته بعدی که از مسیر مطالعات رفتارشناسی بدست آوردند، این بود که پس انداز مهم‌ترین مسئله یک مکزیکی است و عامل پس‌انداز در خانوار زن‌ها هستند. یعنی این زنان مکزیکی هستند که تصمیم می‌گیرند که پس انداز بشود یا نشود و تصمیم می‌گیرند که چه سهمی از پول نقد را به کالا تبدیل کند. سیمکس شبکه‌ای را طراحی کرد بر این مبنا که چگونه زنان مخصوصا زنان در شهرهای کوچک و حاشیه‌ای را می‌توان برای ورود طرح شرکت به نام« طرح میراث» قانع کرد.

در این طرح بنا شد که هر سه تا پنج خانواده تبدیل به یک گروه شوند. به اینها گفته شد که پس انداز کنید و هر زمان پنج هفته پول پس‌انداز شده را به شرکت واریز کردید، ما دو برابر مصالح را به شما می‌دهیم. اما تنها سیمان نبود که توسط شرکت به خانواده‌ها داده می‌شد بلکه شرکت سازنده خوب معرفی می‌کرد، ناظر، طراح و سایر مصالح هم در اختیار این خانواده‌ها قرار می‌داد تا بتوانند با قیمت‌های ارزان سایر نیازها برای تامین مسکن را فراهم کنند( برای مثال این شرکت به طور متمرکز لوله، سرامیک و شیرالات خریداری می‌کرد، توانست با گرفتن تخفیفی 30 درصدی از تولیدکنندگان این محصولات، آنها را در اختیار این خانواده‌ها قرار دهد). نکته قابل توجه اینجا بود که این شرکت بدون ارزان کردن محصولات خودش در بازار توانست، ضمن فروش محصولاتش در بازار افراد کم‌درآمد منشا دسترسی به خدمات مناسب باشد. شرکت خانواده‌‌هایی را هدف قرار داد که ماهانه بتوانند 48 دلار پس انداز کنند. هر گروه که از سه یا پنج خانواده تشکیل شده بود، طی 72 هفته‌ای که طرح پیش‌بینی کرده بود، مبلع ۳۶ دلار را برای شرکت واریز می‌کرد. نوسازی منازل این خانواده‌ها اما از هفته پنجم طرح آغاز می‌شد و در ازای آن شرکت سیمکس سیمان و مصالح ساختمانی، ناظر و مشاور ساختمانی در اختیار آنها قرار می‌داد. برای هر 5 هزار خانواده یک تیم مدیریتیدر نظر گرفته شد. همچنین، به ازای هر 120 گروه یک مروجان زن فعالیت‌ می‌کرد که این به سراغ خانواده‌ها می‌رفتند و طرح را توجیه می‌کرد. این طرح موفق شد که به بزرگترین تولیدکننده بخش مسکن گروه‌های کم درامد تبدیل شود، 550 هزار خانواده مکزیکی تحت پوشش این طرح قرار دارد که از این طریق توانستند به مسکن بهتر دست پیدا کنند.سیمکس نمونه‌ای موفق است از شرکتی که به دنبال هدف اولیه خود یعنی کسب سود بیشتر،فرصتی را برای تحقق استانداردهای بهتر زندگی برای فقر ایجاد کرد.

از قدرت کسب و کار برای حل مصائب اجتماعی مانند گرسنگی میتوان استفاده کرد

LondonTed
تد لاندن استاد دانشگاه میشیگان و از پیشگامان ایده فقرزدایی سودآور است. وی در سی سال گذشته در کشورهای مختلف در زمینه فقرزدایی سودآور فعالیت داشتند. او استاد بالینی مدیریت بازرگانی شرکت فورد موتور در دانشکده بازرگانی the Stephen M. Ross دانشگاه میشیگان است. لاندن متخصص بین المللی شناخته شده در حوزه بکارگیری همزمان استراتژی کسب و کار و کاهش فقر است.

 

چرا فقرزدایی سودآور؟

در دنیایی که امروز زندگی می‌کنیم، میلیاردها انسان در فقر به سر می‌برند. ما نیازمند این هستیم که بتوانیم پروژه‌هایی را شروع کنیم که قابل تعمیم باشد و در بخش‌های مختلف آن را گسترش بدیم. در حال حاضر بعضی از شرکت‌ها در این حوزه فعال هستند. اما سوال اساسی این است که ما چگونه در کشورهای فقیر می‌توانیم بهتر عمل کنیم و ارزش افزوده بیشتری داشته باشیم؟ در ادامه صحبت‌ها به چهار موضوع می‌پردازم اول اینکه افرادی که کف جامعه هستند چه کسانی هستند و بعد از آن چرایی اهمیت مشارکت برای این طبقه را مطرح می‌کنم و در بخش سوم مثال‌هایی را شرح می‌دهم از نمونه‌های موفق در این حوزه و بعد از آن به می‌پردازم که چگونه میتوانیم پایه هرم درست عمل کنیم؟

اول از همه در مورد ساختار جمعیتی صحبت می‌کنیم. 4.6 میلیارد نفر از جمعیت جهان درآمدی کمتر از 3 هزار دلار دارند. این درحالی است که اغلب شرکت‌ها به دنبال فروش محصولات خود در بازار اقلیت ثروتمند هستند و توجه کمتری کردند به پایه‌های جمعیتی دارند.گفتمان غالب بر این مبنا استوار بود که شما وقتی که می‌خواهید در کار خیری مشارکت کنید باید بین دوگانه سود و کار خیر یکی رو انتخاب کنید. ولی بحثی را که ما در دانشگاه میشیگان مطرح کردیم این است: دوگانگی وجود ندارد. بلکه کسب و کار امروز مهم‌ترین عامل برای تغییر هست و ما می‌توانیم ازآن به عنوان قدرت برای تغییر استفاده کنیم. به طوری که هم منافع  شرکتها ‌تامین شود و هم ارزش افزوده‌ای برای جامعه داشته باشد. اما پیش از هر چیز باید دلیلی که من در این بحث وارد شدم را توضیح بدم:

750 میلیون انسان کمتر از 1.9 دلار درآمد دارند، 2.4 میلیارد  نفر در جهان به  سرویس‌های بهداشتی دسترسی ندارند و 1 میلیارد نفر از سوءتغذیه رنج می‌برند. به دلیل بالابودن جمعیت ، این گروه می‌تواند فرصت بزرگی را برای بسیاری از کسب و کارها ایجاد کند.

برای آنهایی که آشنایی کمتری با اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد دارند باید اشاره کنم که مجموعه ۱۷ هدفی که برای توسعه در نظر گرفته شده، بخش خصوصی نیز مورد توجه قرار گرفته است. به‌طوری‌که یکی از این اهداف ۱۷گانه  توسعه بخش خصوصی است که می‌توانند در توسعه و فقرزدایی عملکرد موثرتر و بهتری داشته باشند. در این سند پیش‌بینی شده است که سازمان‌های بین‌المللی بتوانند تامین مالی و سرمایه‌ای در پروژه‌های خود را با مشارکت بخش خصوصی انجام دهند. در واقع ورود شرکت‌های خصوصی به پروژه‌های توسعه محور و فقرزدایانه به عنوان مولفه‌ای برای تضمین موفقیت در کاهش فقر در نظر گرفته شده است.

امروزه نیازمند این هستیم که بخش خصوصی و نهادها و موسساتی که به دنبال تحقق توسعه هستند بتوانند هم راستا با هم گام بردارند. به مثال شرکت سیمکس در صحبت‌های دکتر میدری اشاره شد، من فقط باید در خصوص موفقیت آمیز بودن این این نکته را اضافه کنم که سیمکس علاوه بر  اینکه توانست در مکزیک موفق عمل کند در کشور‌های دیگر امریکای لاتین مثل کلمبیا هم توانست فعالیت موفقی داشته باشد. تجربه سیمکس دستاوردهای اجتماعی بزرگی داشت از این نظر که حدود 2 میلیون نفر صاحب خانه شدند و خانه‌هایشان بزرگتر از قبل شد. ترویج فرهنگ پس‌انداز هم در زمره پیامدهای اجتماعی طرح سیمکس بود. خانواده‌هایی که در این طرح با سیمکس همکاری کردند غیر از اینکه توانستند برای بازسازی یا ساخت خانه پس‌انداز کنند، توانستند پشتوانه مالی لازم را برای گرفتن اعتبارات بانکی فراهم کنند و در نتیجه توانستند از وام‌های بانکی نیز استفاده کنند. در ضمن گروه فروش و تیم سیمکس با استخدام زنان طی این طرح بر فضای کسب و کار زنان و توانمندسازی آنان هم تاثیراتی را گذاشته بودند.

از درس‌های مهم سیمکس این بود باید که اقرار کنیم برای ورود به بازار کم‌درآمد و ایجاد ساختار جدید، اطلاعاتی از این طبقه نداریم. در نتیجه باید رفت و با آنها زندگی کرد و الگوی مصرف آنها را شناخت و آن را بررسی کرد. نکته بسیار مهم دیگر این بود که باید نسبت به عمق ساختارهای کنونی رفت و از  ظرفیت‌های که در جوامع کم‌درآمد وجود دارد استفاده کرد. مثل مثال سازنده‌های خرد که در طرح سیمکس وارد شدند و توانستند از آنها برای ساخت و ساز استفاده کنند.

 

تجربه موفق یونی لور در هند

تجربه بعدی مثال یونی لور هندوستان هست که می‌خواهم مطرح کنم: یونی لور یک شرکت هلندی است که  در طول زمان توانسته شبکه فروش گسترده‌ای را به وجود بیاورد. این شرکت شبکه فروشی را طراحی و اجرا کرد که در آن بیش از 120 هزار زن روستایی کارآفرین فعالیت می‌کنند. این تجربه بسیار مشابه اتفاقی است که در سیمکس افتاد. یونی لور هم متوجه این موضوع شد که در روستاهای هند بازار بزرگی وجود دارد که با برند یونی لور آشنا هستند، اما دسترسی به محصول ندارند. این بازار هم برای فروش جالب بود هم برای توسعه. علی رغم فرصت بزرگی که در جامعه روستایی هند هست چالش‌های بسیار بزرگی هم پیش روی یونی لور وجود داشته و وجود دارد مثل ساختارهای ضعیفی روستایی چه از نظر حمل و نقل چه از نظر ارتباطی چه از نظر درآمدی. این شرکت اهداف اجتماعی را دنبال می‌کرد که مهم‌ترین هدف آن عبارت بود از توانمندسازی  زنان جامعه روستای هند. شرکت یونی‌لور تمایل دارد که جامعه زنان را توانمند سازد. کاری که من و همکارانم انجام دادیم  این بود که در پی در خواست شرکت برای تدوین بیزنس پلن، درک مشترکی از ساختار شرکت و کسب و کار یونی لور در هند ارائه دهیم و همزمان ویژگی‌ها و مختصات جامعه روستایی هند را مد نظر قرار دهیم. در طراحی این بیزینس مدل مشخص شد که اکثر فروش این شرکت از سوی واسطه‌ها و عمده فروشان انجام می‌شود که آنها هم تنها به طبقه شهری محصولات شرکت را می‌فروختند و اگر کسی می‌خواست از طبقه روستایی خریداری کند باید مسافتی را طی می‌کرد که به شهر برسد. در نتیجه اتفاقی که میافتاد این بود که به خاطر دسترسی سختی که به محصولات یونی‌لور وجود داشت در روستاها از محصولات و تولید کننده‌های دیگری استقبال شده بود.  مدیران ارشد شرکت یونی لور در جستجوی  توسعه بازار خود به سمت این رفتند که جامعه روستایی را تحت پوشش قرار دهند. برای اینکه بخواهند شناخت دقیق‌تری  از جامعه روستایی داشته باشند شرکت یونی لور به دنبال افراد یا  موسساتی بود که بتوانند این شناخت و تجربه کار در روستا را منتقل کنند. به بیان دیگر یونی لور تصویری از اینکه چگونه وارد جامعه روستایی هند شود و چگونه می‌تواند با انها ارتباط برقرار کرد نداشت، نقاط مبهم زیادی وجود داشت. در مرحله اول شرکت یونی‌لور به دنبال افرادی بود که مهارت کافی داشته باشند و بتوانند بعد از آموزش‌هایی که شرکت می‌دهد، در این حوزه موفق باشند. شرکت یونی‌لور بعد از چند سال متوجه شد که پروژه‌ای که در دست داشته پروژه موفقی بوده اما مشکلی که وجود داشت این بود که قابل تعمیم نبود و نمیتوانستند این ساختار کسب و کار را گسترش دهند. در واقع فروشندگان برای اینکه بخواهند محصولات یونی‌لور را بگیرند باید به شهر می‌رفتند که هزینه بسیاری داشت. فروشندگان باید کسب و کار خود را در روستا تعطیل می‌کردند و به شهر می‌رفتند تا محصول را تامین می‌کردند. در نتیجه شرکت شروع به ایجاد تغییراتی کرد از جمله اینکه زنجیره ارزش را تغییر داد و به جای اینکه از شبکه واسطه خودش استفاده کند از یک شبکه دیگر برای توزیع محصولات استفاده کرد از یک شرکت سوم. درخواست‌های فروشندگان زن را که مشغول به کار در شرکت یونی لور بودند، تجمیع می‌کرد و به یک درخواست عمده تبدیل می‌کرد، که برای توزیع کننده‌ها جالب بود یعنی انگیزه این را پیدا می‌کردند که به این درخواست‌ها پاسخ دهند. شرکت یونی‌لور برای اینکه بتواند تقاضاهای این زنان را که در بحث فروش مواد شوینده و بهداشتی فعال بودند، قبول کند، مشاورانی را  تعیین کرد که آنها هر ماه به فروشنده‌ها مراجعه می‌کردند و کمک‌شان می‌کردند تا سفارشات خود را مطابق مصرف ماهیانه‌شان به تامین‌کننده‌ها ارائه دهند. این تجمیع درخواست‌ها بازار جذابی را در روستاهای مختلف به وجود آورد و مشکل پراکندگی در روستاها را از بین بردند. سابقاً  فروشنده‌های خرد در روستا باید به شهر می‌رفتند و وقت زیادی را صرف این می‌کردند که از انبارهای بزرگ خریداری کنند و اطلاعات زیادی هم نداشتند که کدام محصول را انتخاب کنند، کدام محصول در روستا پر فروش‌تر است براساس سلیقه و … و همچنین از لحاظ تنوع برند هم تصمیم‌گیری سخت بود و هم هزینه بر.  اما در مدل جدید تقاضاها تجمیع شد و فروشنده‌های عمده و شبکه‌های فروش هم انگیزه بیشتری داشتند که با این فروشنده‌های خرد همکاری کنند. در این طرح ساختار حقوق ثابت برای فروشندگان زن وجود نداشت. شرکت برای بالابردن انگیزه پرداخت‌ها را به صورت متغیر از فروش محاسبه می‌کرد و در ضمن مشوق‌هایی هم برای فروش در نظر گرفته شده بود. این زنان مالک این محصولات می‌شدند یا از این طریق که به صورت اعتباری یا به صورت نقدی محصولات شرکت یونی‌لور را خریداری می‌کردند و با توجه به میزان فروشی که داشتند سودی را دریافت می‌کردند و یا در خریدهای بعدی به آنها تخفیف بیشتری‌ داده می‌شد. 

 

 

ذهنیت در موفقیت خیلی اهمیت دارد یعنی اینکه ما بخواهیم با ذهنیت درستی وارد شوید. باید درک این مسئله را داشته باشیم که ما نیامدیم برای افراد کم‌درآمد کار کنیم بلکه آمدیم با این رویکرد به مسئله بپردازیم که درکف جامعه چه ظرفیت‌هایی وجود دارد و یا ساختار فعلی را چگونه می‌توان تقویت کرد و از  ظرفیت‌های آن برای سود بیشتر بهره برد.

اما چیزی که در کنار ذهنیت حائز اهمیت و البته مهم‌تر است این موضوع است که ما باید برای اجرای درست، چارچوب درستی هم داشته باشیم. ما می‌خواهیم اهرم‌ها ابزارها و وسایلی را به شما معرفی کنیم که در بازاری که در کف جامعه وجود دارد بتوانید موفق شوید. تا الان دانشکده‌های مدیریت و اقتصاد به این پرداخته‌اند که شما اگر می‌خواهید موفق شوید و کسب سود بیشتر داشته باشید باید در بازار ثرتمندان ورود کنید و اینکه برای کسب سود در این بازار چه کارهایی باید انجام دهید. اما ما در جستجوی ابزارهایی هستیم که موفقیت کسب و کارها در کف جامعه را افزایش دهیم.

ما باید در خصوص اینکه چطور میخواهیم تعادل برقرار کنیم فکر کنیم،  اینکه چگونه می‌توان بین فواید اجتماعی و فواید مالی پروژه ‌توازن برقرار کرد.  این مسئله خیلی مهم است که ما ساختار داخلی شرکت را چطور ساماندهی می‌‌کنیم که بتوانیم در این بازار موفق باشیم آیا انعطاف کافی داریم؟ آیا تصمیم مدیریتی در سطوح بالا با نیازها در کف جامعه هم راستا است؟

نکته بعدی این است که ما چطور مزیت روابطی را که در ساختار کسب و کارمان ایجاد کردیم، به گونه‌ای باشد که بتوان در جاهای دیگر هم آن را گسترش داد و این موفقیتی که به دست آورده‌ایم را تعمیم دهیم.

نکته بعدی این است که این شیوه هم در حوزه‌های مختلف نکات مثبت و منفی یک مداخله دارد، بنابراین باید به این بپردازیم که این مداخلات در رفاه اقتصادی افراد چه موارد مثبت و منفی را به دنبال دارد؟ و یا در در توانایی آن جامعه و یا روابطی که وجود دارد چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. به منظور پاسخ به این سوالات در ابتدا باید بتوانیم درک درستی از دو طرف مداخله داشته باشیم درک درستی از خریدار، فروشنده و جامعه‌ای که وارد آن شدیم.

مسئله بعدی این است که چطور میتوانیم شرکای مطمئنی پیدا کنیم ؟ وقتی این موارد را کنار هم می‌گذاریم اینها یک ابزاری را برای ورود وموفقیت در بازار گروه‌های کم درآمد به ما میدهد در واقع جعبه ابزاری هست شامل ۴  ابزار که عبارتند از اینکه :

۱.چه ساختار کسب و کاری را داریم و چگونه میتوان این‌ها را چید که موفق باشند؟ ۲. چگونه میتوان تجربه را گسترش داد و یا به عبارت دیگر مدلی طراحی کرد قابل تعمیم باشد؟ ۳. ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی مداخله و ۴. آخرین مورد همان انتخاب شرکا و یا همکاران مختلف است هم بومی هم هم بین المللی.

برای داشتن یک تجربه موفق باید این ابزار ها را شناخت و بررسی کرد.

Toolkit of Strategies, Frameworks and Processes

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *