همداستاني جديد اقتصاددانان

همداستاني جديد اقتصاددانان

احمد ميدري

كتاب «مبارزه با نابرابري» را نشر روزنه روانه بازار كرده است. در اين كتاب 29 مقاله ارايه شده در همايشي در سال 2019 گردآوري شده است، اين كتاب در سال 2021 به انگليسي و سال 1401 به فارسي منتشر شد.  عنوان كامل كتاب «مبارزه با نابرابري: بازنگري نقش دولت» است. دني رودريك و اوليور بلانچارد ويراستاران كتاب هستند. هر دو در ايران شناخته شده‌اند و از آنها كتب و مقالات گوناگوني به فارسي ترجمه شده است.
 نويسندگان اين كتاب كه خواهان مبارزه نه فقط با فقر بلكه با نابرابري نيز هستند، اقتصادداناني نيستند كه بتوان آنها را به ماركسيسم يا چپ نقابدار نسبت داد. 
اين نويسندگان را نمي‌توان مانند توماس پيكتي خارج از جريان اصلي علم اقتصاد دانست؛ به عنوان نمونه يكي از آنها لارنس سامرز، رييس دانشگاه هاروارد و خزانه‌داري امريكا و مدير مشاوران اقتصادي است و ديگري گريگوري منكيو نويسنده كتب درسي مرجع است كه كتاب كليات علم اقتصاد او به زبان‌هاي مختلف از جمله فارسي ترجمه شده است. 
در مقدمه كتاب، ويراستاران دسته‌بندي جامعي از مطالب كتاب ارايه داده‌اند كه اينك نيازي به تكرار آن نيست. مساله اصلي اين كتاب بيش از آنكه پرداختن به علل نابرابري و روندهاي آن باشد، همانا پرداختن به سياست‌هاي مبارزه با نابرابري است. بخش اول كتاب، روند نابرابري‌ در امريكا و اروپا را مقايسه كرده و در بخش دوم به فلسفه سياسي مبارزه با نابرابري در مكاتب مختلف پرداخته شده است. با وجود اين، كتاب رويكردي كاملا كاربردي و سياستي دارد و ساير بخش‌ها و فصل‌ها به راهكارهاي عملي در حوزه‌هاي مختلف از تجارت خارجي گرفته تا سياست‌هاي آموزشي پرداخته است. 
بر پايه بخش‌بندي ويراستاران، بخش سياستي كتاب را مي‌توان در ۹ گروه دسته‌بندي كرد: سياست‌هاي قبل از توليد مانند اصلاح نظام آموزش و بهداشت، سياست‌هاي مربوط به سازمان توليد مانند آموزش كارگران و سياست‌هاي پس از توليد مانند ماليات بر ثروت. سياست‌هاي مبارزه با نابرابري از نظر جامعه هدف مي‌تواند فقرا، طبقه متوسطه يا طبقه مرفه را هدف قرار دهد. از ضرب اين سه گروه هدف در سه وضعيت (قبل از توليد، حين توليد، و پس از توليد) 9 سياست حاصل مي‌شود. بخش‌هاي مختلف كتاب ناظر به سياست‌هاي مقابله با نابرابري در اين 9 حالت است. 
كتاب به روشني مدعي تغيير در جهان و تغيير در انديشه سياست‌هاي اقتصادي است. نابرابري افزايش يافته است؛ پس بايد در انديشه اقتصادي تجديدنظر كرد. 
اقتصادهاي اروپايي و امريكا نابرابرتر شده‌اند: سهم يك درصد ثروتمند از 8درصد در دهه 1980 به 11درصد در اروپا و 20درصد در امريكا رسيده است، سهم 5درصد فقيران از 20درصد درآمد به 12درصد در امريكا و 18.5درصد در اروپا در 30 سال گذشته كاهش يافته است، در همين دوره سهم يك درصدي ثروتمندان از كل ثروت امريكا از 25درصد ثروت به 40درصد افزايش يافته است. تحرك اجتماعي به‌شدت كاهش يافته است؛ قبلا 90درصد امريكاييان از پدران خود وضعيت بهتري داشتند كه امروز به 50درصد رسيده است.
اين افزايش نابرابري در كشورهاي اروپايي و امريكا اتفاقي نيست و حاكي از تغيير در ساخت قدرت سياسي است. از نظر نويسندگان اين مشكل ريشه در فناوري ندارد؛ بلكه مجموعه‌اي از عوامل دست به دست هم داده تا به اين تحول در ساختار قدرت منجر شده است. نظام مالياتي، نظام آموزش، نظام تعرفه‌اي و وضعيت نهادهاي مختلف مانند جايگاه تشكل‌هاي كارگري و طبقه متوسط و رابطه آنها با دولت به نفع دهك يا صدك‌هاي بالا تغيير كرده است. با اين نابرابري بايد مبارزه كرد؛ نه تنها به خاطر پيامدهاي آن كه كل نظام سرمايه‌داري را به خطر انداخته است، بلكه چون اين نابرابري‌ها بالذات «نابرابري‌هاي ناموجه» هستند. نابرابري‌هاي كنوني محصول نابرابري در دسترسي به فرصت‌هاست كه ميدان بازي را به نفع برخي تغيير داده است. مردمي كه به آموزش و بهداشت برابر و نيز مراكز تصميم‌گيري دسترسي ندارند، در معرض انواع نابرابري‌هاي ناموجه هستند.
ويراستاران كتاب مدعي دستيابي به توافق‌هاي مهم در سياست‌هاي مقابله با فقر هستند: همه نويسندگان نابرابري را يك چالش بزرگ مي‌دانند، هيچ كس معتقد نيست مقررات‌زدايي راه‌حل است، هيچ‌كس خواهان ماليات كمتر نيست، همه باور دارند نظام مالياتي و آموزشي دو محور اصلي مبارزه با نابرابري هستند و ديگر كسي فكر نمي‌كند براي كارايي بيشتر بايد نابرابري افزايش يابد. همداستاني‌هاي بزرگي ميان اقتصاددانان حاصل شده است كه برخي از آنها در ايران كفر ابليس تلقي مي‌شود. 
تجديدنظر شجاعت مي‌خواهد مخصوصا وقتي همراه با تغيير در منش باشد. با اين جمله مقدمه پايان مي‌يابد: 
«همايشی كه درنهايت منجر به نوشتن اين كتاب شد به ما اين اميد را داد كه اقتصاددانان به جای نقش هميشگی خود به عنوان منتقد و منفي‌باف در انجام اصلاحات سياستي پيشقدم خواهند بود. هر دوی ما (ويراستاران) پس از اين همايش نسبت به توانايی اقتصاد برای كاهش نابرابري‌ها خوشبين‌تر شده‌ايم.»
تحول از منتقد منفي‌باف به پيشگام در اصلاحات تحولي بزرگ است. آسيب‌شناسي يا همان نقد وضعيت موجود در علوم اجتماعي مانند پزشكي لازم است؛ به شرط آنكه هدف از آن درمان باشد. فرض نادرستي شكل گرفته است كه نقد وضعيت موجود به مطالبه‌گري و مطالبه‌گري به اصلاح مي‌انجامد.
 اصلاح وضعيت موجود سه ستون دارد: اول پذيرش مساله، دوم يافتن راهكار كارشناسي و سوم اراده براي تغيير. نقادي، در بهترين حالت موجب پذيرش مساله مي‌شود؛ اما اگر راهكار و اراده‌اي براي تغيير وجود نداشته باشد، نقد در طول زمان به عادي‌سازي خواهد انجاميد. همانا ارايه راهكار كارشناسي همراه با جزييات است كه راه بهشت را از جهنم جدا مي‌سازد. تلاش براي تصميم‌سازي و شكل‌گيري اراده سياستمداران راهي بسيار سخت است، اما براي 
به دست گرفتن پرچم اصلاحات سياسي از اين راه دشوار گريزي نيست. 

*** این یادداشت به تاریخ 15 بهمن ماه 1402 در روزنامه اعتماد منتشر شده است.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *